قرآن و پزشکی

آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1323
باردید دیروز : 424
بازدید هفته : 2151
بازدید ماه : 5401
بازدید سال : 225554
بازدید کلی : 550252
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : چهار شنبه 14 آبان 1393
نظرات


قرآن و پزشکی

 


مقدمه
تفسیر قرآن کریم، تلاشی است که مفسر برای پی بردن به مراد خداوند متعال از این کتاب مقدس، انجام می دهد و در این راه ابزارهای مناسب را به کار می گیرد. از صدر اسلام تا به کنون قرآن کریم از جنبه های گوناگون مورد توجه مفسرین بوده و روشها و گرایشهای متعددی در تفسیر قرآن کریم پدید آمده است. از جمله این روشها، روش «تفسیر علمی» است که با توجه به کثرت آیات علمی قرآن کریم و رشد و توسعه علوم و فنون و مطرح شدن «اعجاز علمی قرآن کریم» در سالیان اخیر اهمیت ویژه ای یافته و توجه ها را به خود جلب نموده است.
البته باید توجه داشته باشیم که هدف اصلی آیات علمی قرآن، جلب کردن توجه انسان ها برای مطالعه و تدبر نمودن در کتاب آفرینش الهی جهت پی بردن به عظمت خالق متعال و یا تذکر دادن به مسئله معاد و قیامت است. این هدف آیات علمی در راستای هدف کلی قرآن کریم که هدایت و تربیت انسان ها است قرار می گیرد و بایستی با این دید به همه آیات قرآن کریم بنگریم و از این هدف اصلی غافل نمانیم.
تفسیر علمی مخاطبین فراوانی در بین قشر تحصیل کرده دارد و برای آنان از جذابیتی خاص برخوردار است. از این رو تلاش نموده ایم تا با بیانی ساده و خلاصه و پرهیز از پیچیدگی های علمی، آن دسته از آیات علمی قرآن کریم را که متناسب با شاخه های مختلف علمی دانشگاهی بوده و از وضوح کافی برخوردار هستند، برای استفاده دانشجویان محترم در مجموعه ای فراهم آوریم تا انشاءالله مورد استفاده آنان قرار بگیرد.
دومین قسمت از این مجموعه با عنوان «قرآن و پزشکی» ارائه می شود که مباحثی مانند قرآن و بدن انسان، قرآن و تندرستی، و قرآن و تغذیه را در بر می گیرد. این مباحث از جمله موضوعات علمی مطرح شده در آیات قرآن کریم هستند که با بهره گیری از دستاوردهای علم پزشکی، امروزه فهم بهتری نسبت به این آیات فراهم شده است و در نتیجه دریچه هایی جدید از اعجاز قرآن کریم که نشان دهنده خدایی بودن این کتاب مقدس است به روی ما گشوده شده است.
امید است که این مجموعه مورد توجه و استفاده دانشجویان، اساتید و دیگر خوانندگان گرامی قرار بگیرد و انشاءالله ما را از نظرات و رهنمودهای خود بهره مند بگردانند.
 

 

بخش اول) قرآن و جسم انسان
در قرآن کریم درباره ویژگی های جسمانی انسان آیات زیبا و فراوانی وجود دارد که امروزه از منظر علم پزشکی جالب توجه می باشند. خداوند متعال دستور داده است که به بعد جسمانی انسان توجه داشته باشیم: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ»1؛ «انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است». اين نگريستن افق هايى از معرفت را در برابر انسان مى گشايد، چه از اين طريق به حقيقت خود پی می برد که از مایعی پست و بی مقدار خلق شده است: «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهين »2 و از همان ابتدا موجودی مخلوق و وابسته به پروردگاری است که نیازهای او را برآورده سازد و بدین ترتیب از تاريكي هاى غرور و كبر و خود بزرگ بينى خارج می شود و به نور واقعيت و فروتنى در برابر خالق خود راه میيابد.
و نيز با نظر كردن به آغاز پيدايش بداند که معاد امکان پذیر است و خدایی که برای بار اول این موجود را خلق کرده، بار دیگر نیز بر این امر توانا است و مرگ پایان کار نیست: «أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ»3؛ «مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه اى آفريده ايم، پس بناگاه وى ستيزه جويى آشكار شده است. و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت: چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى مى بخشد؟ بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه ] آفرينشى داناست».
به این ترتیب توجه بعد جسمانی، می تواند مقدمه ای باشد برای توجه به بعد روحانی انسان و معرفت نفس که در معارف ما به عنوان پرسودترین معارف نام برده شده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه »4؛ «هر کس که خود را شناخت پروردگارش را شناخته است». این مسائل از این حقیقت نشأت می گیرد که خداوند متعال جان انسان را جایگاهی برای آیات انفسی خود قرار داده در کنار آیات آفاقی که در سراسر هستی پراکنده اند: «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى  كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيد»5؛ «به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن ها نشان مى دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟».


آغاز آفرینش انسان در دوران جنینی
درباره منشأ آفرینش موجودات زنده و به خصوص انسان از دیدگاه قرآن که در آیاتی منشأ خلقت انسان را از خاک، آب و گِل معرفی می کند، در بحث «قرآن و زیست شناسی» بحث خواهیم کرد اما آن چه که اینجا مورد توجه ما است مطالبی از قرآن کریم است که مربوط به علم پزشکی می شود. از نظر پزشکی، آفرینش موجود زنده ای به نام انسان، از دوران داخل رحمی شروع می شود که در این دوره، مقدمات قدم نهادن او به روی زمین فراهم می شود.
در رویان شناسی (Embryology) هر ماه، 28 روز و مدت زندگی داخل رحمی، 10 ماه یعنی 280 روز است و این مدت را به سه دوره تقسیم می کنند:
1-دوره تخمی (Zygotic Period) که از ابتدای لقاح تا آخر هفته دوم است.
2-دوره رویانی (Embryonic Period) که از آخر هفته دوم تا آخر ماه دوم بارداری است.
3-دوره جنینی (Fetal Period) که از آخر ماه دوم بارداری تا موقع تولد است6.
این تقسیم بندی ملاک خاص خود را دارد و توضیحات بیشتر راجع به آن در خلال مطالب خواهد آمد اما بایستی توجه داشته باشیم که قرآن کریم دوران رشد داخل رحمی را با ملاک خاص خود تقسیم بندی نموده و برای خود دارای اصطلاحاتی است که امکان انطباق آن با اصطلاحات و تقسیم بندی رویان شناسی وجود دارد.
ما در این جا، اصطلاحات قرآن کریم را معیار قرار داده و به بیان دیدگاه قرآن کریم درباره سیر تحول خلقت انسان در دوران داخل رحمی می پردازیم و در کنار آن، به دستاوردهای جدید علم پزشکی نیز اشاره خواهیم کرد.
 

خلقت انسان از آب جهنده
در آیه ای خداوند می‌فرماید که انسان از آب جهنده ای خلق شده است: «خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ»7؛ «[انسان] از یک آب جهنده آفریده شده است». «اين توصيفى است براى نطفه مرد كه در آب منى شناور است، و به هنگام بيرون آمدن جهش دارد»8. در طی فرآیند تماس جنسی، سلولهای اسپرم وارد دستگاه تناسلی زنانه می شوند. در آیه بعد می فرماید: «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِب »9؛ «از ميان صلب و ترائب خارج مى شود». «صُلب» در لغت به معنی سخت و محکم است10 و به استخوان های ستون مهره نیز که سخت و محکم هستند اطلاق می شود11. «تَرائِب » جمع تریبه به استخوان های سینه گفته می شود12.
در تعیین فاعل فعل «يَخْرُجُ»، بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد. برخی از مفسرین اعتقاد دارند که فاعل آن، «مَاءٍ دَافِقٍ» است که در آیه قبل آمده و این جمله توصیفی برای آن است. برخی دیگر از مفسرین این نظر را دارند که فاعل آن «اَلْإِنْسَان» است که دو آیه قبل تر ذکر شده است. بر اساس هر دو نظر، تفسیر آیه نیز متفاوت می شود.
بر اساس قول اول که فاعل «يَخْرُجُ» را «مَاءٍ دَافِقٍ» می داند، از آن جا که این آب، متعلق به مرد است، صُلب و تَرائِب نیز باید متعلق به مرد باشد. در این صورت یا قرآن کریم با این الفاظ که بر محل عضو تناسلی مرد دلالت می کنند، به خاطر رعایت ادب در بیان مسایل جنسی از آوردن نام این عضو خودداری کرده و از آن با کنایه یاد کرده است13 و یا این که اشاره به نکته علمی دقیقی می کند که امروزه در جنین شناسی مطرح است و آن نکته این است که قبل از شش ماهگی جنین، جای اولیه غدد جنسی، پشت و انتهای ستون فقرات آن است که پس از شش ماهگی در پسر به پایین كشیده شده و در پوسته‌ی بیضه قرار می‌گیرند و به وضع عادی در می‌آیند و در دختر نیز اندکی جابجا شده و در دو طرف پهلو جایگزین می‌شوند14. از این رو بیان خروج آب جهنده از بین صلب و ترائب اشاره به خاستگاه اصلی غدد جنسی مرد دارد که شکل گیری اولیه شان در بین ستون مهره ها و استخوانهای سینه، صورت گرفته است.
بر اساس قول دوم که فاعل «يَخْرُجُ» را انسان بدانیم، صُلب و تَرائِب مربوط به زن می شود و مشخص است که نوزاد انسان در رحم مادر بین استخوان های ستون فقرات و سینه او رشد کرده و در هنگام تولد از آن جا خارج می شود15.
 

خلقت انسان از نطفه
در قرآن کریم در موارد متعددی خداوند متعال خلفت انسان را از نطفه معرفی می کند. از آن جمله می فرماید: «أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين» 16؛ «آيا انسان ندید كه ما او را از نطفه خلق كرديم؟ آن گاه او (به جاى شكر) دشمنی آشكار گرديد؟». نطفه در لغت به معنای آب صاف کم یا زیاد که روان باشد گفته می شود17 و در اصطلاح قرآنی، در دو معنا به کار رفته که با توجه به قرائن میتوان معنای مدنظر را تعیین نمود: الف) به معنای سلول جنسی مرد یا مَنی که در اصطلاح علمی به آن «اسپرم» (sperm) گفته می شود؛ ب) سلولی که از ترکیب سلول جنسی مرد با سلول جنسی زن یعنی «تخمك» (ovum) ساخته شده و به آن، «سلول تخم» (zygote) گفته می شود.
به عنوان مثال برای مورد الف) میتوان به این آیه اشاره کرد: «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى »18؛ «از نطفه اى هنگامى كه (در رحم) مى ريزد». در این آیه، به قرینه «إِذا تُمْنى» پی میبریم که منظور از نطفه، منی مرد است. در این معنا، واژه نطفه معادل با عبارت «مَاءٍ دَافِق» (آب جهنده) است که در مورد قبل، به آن اشاره کردیم.
مورد ب) یعنی استعمال نطفه در سلول تخم، موضوع مطالب آتی ما است که در ادامه به آن میپردازیم.
خداوند متعال در آیه ای وصف «أَمْشاجٍ» را برای نطفه بیان می کند: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيرا»19؛ «ما آدمى را از نطفه اى مخلوط آفريديم، او را مى آزماييم و از اين رو شنوا و بينايش ساختيم ». «أَمْشاج» جمع «مَشج» يا جمع «مَشيج» به معنى شى ء مخلوط است. آفرينش انسان از «نطفه مخلوط» ممكن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و تركيب اسپرماتوزئيد و اوول بوده باشد همان گونه كه در روايات اهل بيت (علیهم السلام) اجمالاً به آن اشاره شده است20. از آن جمله امام باقر (علیه السلام) در توضیح این آیه فرمود: «ماء الرجل و المرأة اختلطا جميعا»21؛ «آب مرد و زن با يكديگر آميخته شدند».
غالب اوقات اسپرم و تخمک در انتهاي لوله فالوپ (Fallopian tube) و ابتداي جسم رحم به يکديگر مي رسند (شکل 1). ترکیب سلول جنسی نر و ماده منجر به پیدایش سلولی به نام «تخم» (Zygote) می شود. این عمل را «لقاح» (Fertilization) می گویند. این لحظه آغاز دوره اول زندگی رحمی انسان محسوب می شود که در اصطلاح علم رویان شناسی آن را «دوره تخمی» (Zygotic Period) می نامند.
از ميان چند ميليون اسپرماتوزوئيد، تنها يكى برای ترکیب با تخمک، كافى است. بعد از ورود اولين اسپرم به درون تخمک، اطراف تخمک بوسيله لايه پروتئيني غليظی پوشانده مي شود که اين لايه پروتيئيني به وسيله هيچ اسپرمي قابل خراب شدن نيست. بنابراين اسپرم هاي بعدي نخواهند توانست وارد تخمک بشوند.
 


شکل 1
 

نکته دیگر درباره نطفه این است که خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في  قَرارٍ مَكين»22؛ «سپس آن را نطفه اى در جایگاهی استوار قرار داديم ». این آیه اشاره به قرار گرفتن تخم لقاح یافته در رحم مادر است. در عرض ۲ ‌روز پس از لقاح، تخم سفر خود را از طریق لوله فالوپ به سمت رحم آغاز می کند که این امر با فعالیت عضلات جدار لوله میسر می شود. در همین زمان، تخم که تک سلول است، خود را مکرراً‌ به سلولهای دیگر تقسیم می کند که به هر کدام از سلول های جدید بلاستومیر (blastomere) می گویند. پس از گذشت سه روز از لقاح، تعداد بلاستومیرها به حدود 16 سلول می رسد و توده ای از سلول ها، شبیه به توت می شود که به آن مُرولا (morula) می گویند. در روز چهارم، مایعی در میان این توده سلولی ایجاد می شود و مرولا را تبدیل به کُره ای میان تهی از تک لایه سلول و پر از مایع می کند که به آن بلاستوسیست (blastocyst) گفته می شود (شکل 2).


 

شکل 2
 

 

این کره، در حدود 3 روز در فضای داخل رحم آزاد است و در طول این مدت به دو لایه متمایز بدل می شود: الف) لایه سلول های داخلی (inner cell mass) یا سلول های سازنده رویان (embryoblast) ب) لایه سلول های خارجی یا تروفوبلاست (trophoblast) (شکل 3).
 

شکل 3
 

بعد از آن، بلاستوسیت شروع به نفوذ در در سطح داخلی رحم موسوم به آندومتر (endometrium)، می کند که اصطلاحاً به آن «لانه گزینی» (implantation) می گویند. در قرآن کریم از این فرایند به واقع شدن نطفه در «قرار مکین» تعبیر شده است. این روند تقریباً از روز هفتم لقاح و از سمت آمبریوبلاست شروع می شود. در این موقعیت، سلول های تروفوبلاستی که در تماس با مخاط رحم قرار دارند، ضمن تقسیم شدن، به عمق مخاط رحم، پیشروی می کنند. این نفوذ در روز هشتم نیز ادامه یافته و روز نهم لقاح، روز پایان لانه گزینی است23 (شکل 4).
 

شکل 4
 

توده سلول رویانی با ادامه نفوذ در آندومتر، در عمق این بافت مخفی می شود و به تدریج آندومتر مجموعه جنینی را روکش می کند در حالی که یک اثر زخم مانند در آن جا باقی می ماند.
با توجه به این مطالب فوق، چنین به نظر می رسد که واژه «نُطفَة» در قرآن کریم، مرحلهای از خلقت ابتدایی انسان است که به تخم لقاح یافته گفته می شود و این مرحله تا زمانی که سلول تخم به صورت امنی در جداره رحم، لانه گزینی می کند، ادامه دارد.
 

نقش اسپرم مرد در تعیین جنسیت جنین
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که امروزه از منظر علم پزشکی و ژنتیک، میتوانند جالب توجه باشند و آن آیاتی است که اشاره به نقش سلول جنسی مرد در تعیین جنسیت جنین میکنند. دستهای از این آیات عبارتند از: «وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى  مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى »24؛ «و اوست كه دو زوج نر و مادّه را آفريد از نطفه اى كه (در رحم) مى ريزد». همانطور که قبلاً درباره اصطلاح نطفه در قرآن کریم گفتیم، با توجه به قرینه «إِذا تُمْنى» مشخص می شود که منظور از از نطفه در اینجا سلول جنسی مرد (اسپرم) می باشد. از این رو قرآن بیان می کند که خداوند متعال، دو زوج مذکر و مؤنث انسانی را از سلول جنسی مرد، خلق کرده است.
دسته دیگر از این آیات عبارتند از: «أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدى  أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى  ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى »25؛ «آيا انسان گمان مى كند بى هدف رها مى شود؟! آيا او نطفه اى از منى كه در رحم ريخته مى شود نبود؟! سپس به صورت علقه در آمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت و از آن دو زوج مرد و زن آفريد». در اینجا، ضمیر به کار رفته در «مِنْهُ» به «مَنِيٍّ يُمْنى» برمیگردد که منظور از آن همان سلول جنسی مرد می باشد. در اینجا نیز مشابه آیات قبلی، خداوند متعال، مذکر یا مؤنث بودن جنسیت جنین را به سلول جنسی مرد منسوب می کند.
از دید علم ژنتیک، هر انسانی در سلولهای خود دارای 23 جفت کوروموزوم است که 22 جفت از آنها کاملاً همشکل بوده و یک جفت آن می تواند همشکل باشد یا نباشد. این یک جفت را زوج جنسی (sex pair) میگویند که تعیین کننده نر یا ماده بودن جنین هستند. در جنس ماده این زوج جنسی به صورت XX است، یعنی از دو کوروموزم مشابه تشکیل شده است و در جنس نر به صورت XY است، یعنی از دو کورموزوم غیر مشابه تشکیل شده است. سلولهای جنسی اسپرم و تخمک، دارای 23 عدد کوروموزوم هستند یعنی نصف تعداد کوروموزومهای سلول معمولی که آنها را از پدر و مادر میگیرند و در ترکیب با هم در سلول تخم، 23 جفت کوروموزوم را ایجاد میکنند. از آنجا که سلولهای مادر به صورت XX است، تخمک همواره دارای تک کوروموزم X خواهد بود. اما اسپرم از پدر یا کوروموزوم X یا کوروموزوم Y را اخذ می کند. پس اگر اسپرمی که دارای کوروموزم X است با تخمک لقاح کند، سلول تخم، دارای زوج کوروموزوم XX شده و جنین، دختر خواهد شد و اگر اسپرم دارای کوروموزم Y با تخمک لقاح کند، تخم دارای زوج کوروموزوم XY شده و جنین، پسر خواهد شد.
به این ترتیب میبینیم که سلول جنسی مادر یعنی تخمک هیچ نقشی در تعیین جنسیت جنین ندارد و تنها سلول جنسی پدر یعنی اسپرم است که تعیین کننده جنسیت جنین است. بشر این حقیقت را در سالیان اخیر توانسته کشف کند اما قرآن کریم که کلام خداوند متعال است، بیش از هزار و چهارصد سال قبل به آن اشاره کرده است.
 

مرحله عَلَقه
در سوره مبارکه علق، آمده است که خداوند متعال انسان را از «علق» آفرید: «خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»26. در آیات دیگر، لفظ «عَلَقَة» به کار رفته و در هر بار، بعد از لفظ «نُطْفَة» بوده است.
در سوره مبارکه قیامت، می فرماید: « أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدى  أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى  ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى»27؛ « آيا انسان می پندارد كه بيهوده رها مى شود؟! مگر او [قبلًا] نطفه اى نبود كه [در رحم ] ريخته مى شود؟! سپس عَلَقه شد و [خدا او ر ] شكل داد و درست كرد؟».
در سوره غافر (مؤمن) می فرماید: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ »28؛ «او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مى فرستد، بعد به مرحله كمال قوّت خود مى رسيد، و بعد از آن پير مى شويد و گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مى ميرند و در نهايت به سرآمد عمر خود مى رسيد و شايد تعقّل كنيد».
و نیز در سوره مؤمنون، با جزئیات بیشتر می فرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين »29؛ «آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت ] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را عظام ساختيم، بعد آن را با گوشتى پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».
و نهایتاً در سوره حج فرموده است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في  رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى  أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى  أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً»30؛ «اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (توجه داشته باشید که) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از علقه، سپس از «مضغه» كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنين هايى را كه بخواهيم تا مدّت معيّنى در رحم (مادران) قرار مى دهيم. بعد شما را بصورت طفل بيرون مى آوريم سپس هدف اين است كه به حدّ رشد و بلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مى ميرند و بعضى آن قدر عمر مى كنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مى رسند آن چنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمى دانند».
«علق» در اصل به معنى چسبيدن به چيزى و آویزان شدن است و به هر چیز آویزان و معلّق، اطلاق می شود؛ بر این اساس، به خون لَخته که از زخم حارج شده و به آن چسبیده است و همچنين به نوعی کرم که براى مكيدن خون به بدن مى چسبد و در فارسی آن را زالو می نامند، «علق» گفته اند31. برای «علقة» نیز همین معانی، ذکر شده و برخی گفته اند که «علقة» مفرد «علق» یا قطعه ای از آن است32.
با توجه به این که درآیات فوق، وقتی صحبت از خلقت مستقیم انسان است، واژه «علق» و در بیان ترتیب مراحل خلقت، پس از مرحله نطفه، «علقة» به کار رفته است، برخی از مفسرین، بین «علق» و «علقة» تفاوت قایل شده و به خاطر شکل کِرم مانند اسپرم، «علق» را به آن، تفسیر کرده اند33.
درباره «علقة» با نگاهی به آیات قرآن کریم، در می یابیم هر بار که این کلمه به کار رفته، بعد از کلمه «نطفة» بوده است؛ از این رو علقه مرحله ای از خلقت جنین است که پس از مرحله نطفه قرار دارد. در این آیات، استفاده از کلمه «ثُمَّ» دلالت بر ترتیب بین این دو مرحله و متوقف بودن مرحله دوم بر تحقق مرحله اول است.
از روز دهم به بعد، تغییرات تدریجی و پی در پی در جنین اولیه و دیواره آندومتر صورت می گیرد. این تغییرات تا پایان هفته دوم (روز چهاردم) ادامه می یابد. در طول این هفته، به وسیله آنزیم هایی که از سلول های خارجی مجموعه جنینی ترشح می شود، سلول های آندومتر، تخریب شده و حفره های کوچکی در آن ایجاد می شود و مویرگ ها و شریان های وریدی کوچک به این حفره ها راه یافته و خون به داخل آن ها جریان پیدا می کند. به تدریج حفرات خونی کوچک به هم می پیوندند و حوضچه های خونی در جداره رحم تشکیل می شود.
تا زمان تشکیل این حوضچه های خونی، نیازهای غذایی سلول های رویانی از ذخایر خود و مقداری از طریق سلول های آندومتر تأمین می شود. تنفس آن ها نیز از طریق انتشار گازها صورت می گیرد اما به محض تشکیل این حوضچه های خونی و جریان یافتن خون مادر به درون این حفره ها، کلیه نیازهای حیاتی توده جنینی و ضمائم آن از طریق خون مادر و ساقه اتصال که بعدها به صورت بند ناف در می آید، تأمین می شود34 (شکل 5). از این مرحله به بعد رویان به صورت آویزان به جداره رحم می چسبد و به صورت معلق درون مایعی که اطرافش را پوشانده قرار می گیرد و به رشد خود ادامه می دهد.


شکل 5
 

در ابتدای هفته دوم پس از لقاح، سلول های جنینی شامل دو لایه اکتودرم (ectoderm) و آندودرم (endoderm) هستند که در هفته سوم لایه مزودرم (mesoderm) هم شکل می گیرد35 (شکل 6). به فرآیند تثیبت این سه لایه که در هفته سوم رخ می دهد، «گاسترولاسیون» (Gastrulation) می گویند36. همچنین در این مدت، طناب پشتی اولیه (notochord) نیز شکل می گیرد.


شکل 6
 

بر اساس این واقعیات علمی، به نظر می رسد که عبارت قرآنی «علقة» حاوی نکات دقیقی است که سال ها بعد از نزول قرآن، بشر به آن ها پی برده است. همان طور که گفتیم از معانی واژه «علقة»، چسبیدن است و جنین نیز در ابتدای دوره رویانی، به دیواره رحم می چسبد. همچنین «علقة» به هر چیز آویزان و معلّق گفته می شود؛ جنین نیز از هنگامی که تغذیه از طریق خون مادر را آغاز می کند، به صورت آویزان به دیواره رحم و معلق درون مایع آمنیوتیکی (amniotic fluid) قرار می گیرد.
برخی از مفسرین، به یکی از معانی «علقة» که زالو است، توجه نشان داده و گفته اند که بین جنین و زالو مشابهت هایی وجود دارد؛ علاوه بر قرار گرفتن به حالت آویزان و معلق، هر دو از خون میزبان خود تغذیه می کنند و از نظر ظاهری نیز رویان اولیه، کِرمی شکل بوده و در کل می توان آن را به کرمی مانند زالو تشبیه کرد (شکل 7).
 

شکل 7


 

با دقتی که در سیر رشد جنین به عمل آمد و با توجه به معانی «علقة» در لغت، این گونه به نظر می رسد که این عبارت قرآنی اشاره دارد به مرحله ای که در ابتدای آن، ارتباط خونی بین مادر و جنین برقرار شده و تا زمانی که جنین، فاقد اندام تمایز یافته بوده و از نظر ظاهری می توان آن را کرمی شکل دانست، ادامه دارد. حالت کرمی شکل جنین، تقریباً تا پایان روز نوزدهم پس از لقاح ادامه دارد و از روز بیستم به بعد اندام زایی در جنین شروع می شود37، از این رو می توان مرحله علقه را از روز دهم که ارتباط خونی بین جنین و مادر شکل می گیرد تا پایان روز نوزدهم پس از لقاح دانست.
 

مرحله مُضغه
قرآن کریم، در سوره های مؤمنون و حج، در ادامه بیان مراحل خلقت انسان، مرحله بعد از «علقة» را «مُضْغَة» معرفی می کند: «... فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»38؛ «پس آن علقه را [به صورت ] مضغه گردانيديم» و «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في  رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ»39؛ «اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (توجه داشته باشید که) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از علقه، سپس از «مضغه» كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)».
«مضغة» از ماده «مَضغ» به معنى جويدن است و اين واژه به معنى مقدار كمى گوشت است كه انسان در يك لقمه مى تواند آن را بجود40.
با توجه به تفسیری که از «علقة» ارائه شد، پایان این مرحله و شروع مرحله «مضغة» زمانی خواهد بود که در جنین زوائدی به وجود می آید. این زوائد، جوانه های اولیه پیدایش اعضایی مانند دست و پا و گوش و ... هستند و به این ترتیب، جنین از حالت کرم مانند خارج می شود. این امر از روز بیستم شروع می شود. در این موقع، سه لایه اندودرم، مزودرم و اکتودرم شروع به تبدیل شدن به بافت ها و اعضای خاصی می کنند41.
از حدود روز بیستم تا سی ام، برای جنین به عنوان مرحله پیدایش سومیت (Somite) شناخته می شود42. سومیتها برجستگیهایی در اطراف لولهی عصبی (Neural tube) هستند که از لایه مزودرم به وجود می آیند (شکل 8) در ناحیه پس سری به این برجستگیها سومیتومر (Somitomere) میگویند . اولین زوج سومیت ها در روز 20 در ناحیه پس سري به وجود می آیند. از این ناحیه به طرف پایین تقریباً هر روز سه جفت سومیت تشکیل می شود، به طوري که درانتهاي هفته پنجم 42 تا 44 زوج سومیت تشکیل شده است43. جنین 20 روزه 1 تا 4 جفت سومیت، جنین 25 روزه 17 تا 20 جفت سومیت و جنین 30 روزه 35 جفت سومیت دارد44.



شکل 8
 

با آغاز هفته چهارم، سومیتها به سلول های اسکلروتوم (sclerotome) (سازنده غضروفها و استخوانها) و درمومیوتوم (dermomyotome) بدل می شوند. درمومیوتومها نیز نهایتاً به سلولهای میوتوم (myotome) (بافت ماهیچهای) و درماتوم (dermatome) (لایه پوست میانی) بدل میشوند45.
همان طور که گفتیم، جنین شناسان، از ابتدای هفته سوم (روز 14) تا پایان هفته هشتم (ماه دوم) را دوران رویانی (embryonic period) می نامند. نام دیگر این دوره در اصطلاح علمی، دوره پیدایش اندام (period of organogenesis) است و در طول این دوره، اندازه جنین از دو دهم میلی متر به 31 میلی متر می رسد.
با دقت در آیه های دو سوره مؤمنون و حج می بینیم که در سوره حج در بیان مراحل خلقت انسان، علی الظاهر، مضغه را آخرین مرحله پس از علقه معرفی می کند منتهی آن را با وصف «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» همراه می سازد. اما در سوره مؤمنون، علقه را بدون این توصیف آورده و بعد از آن از مرحله «عِظام» و «لَحم» یاد کرده است. از مقایسه این دو آیه، دو احتمال به ذهن خطور می کند. احتمال اول این است که شاید منظور خداوند متعال از «مضغه» توأم با وصف «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» در سوره حج دوره ای است که شامل دو مرحله «عِظام» و «لَحم» نیز می شود. احتمال دوم این است که «مضغه»، مرحله ای بعد از «علقة» و پیش از مرحله «عظام» است که در سوره مؤمنون بدون توصیف آمده و در سوره حج، جزئیات بیشتر این مرحله را با وصف «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» بیان کرده است.
بر اساس هردو احتمال، زمان شروع مرحله مضغه، انتهای دوره علقه و از زمان رویش سومیت ها یعنی روز بیستم است، اما انتهای آن متفاوت خواهد بود.
بر اساس احتمال اول، انتهای مرحله مضغه، زمانی است که اندام زایی در جنین تکمیل می شود و بنابر گفته متخصصان جنین شناسی در هفته هشتم است و بر اساس احتمال دوم، انتهای این مرحله، قبل از شروع مرحله «عِظام» یا پیدایش اسکلت غضروفی در جنین است که در هفته ششم اتفاق می افتد؛ به عبارت دیگر، مرحله مضغه بودن جنین از روز بیستم تا پایان هفته پنجم (روز 35) طول می کشد. در طول هفته پنجم، جوانه های ابتدایی اندام ها ظاهر می شوند. به این صورت که ابتدا جوانه دست ها و پس از یک تا دو روز جوانه پاها نمایان می شود46 (شکل 9).



شکل 9
 

بنابر هر دو احتمال، مضغه مرحله ای است که تمایز بین اندام ها شروع می شود و برجستگی هایی در روی آن به وجود می آید که آن را شبیه به گوشت جویده می کند. برخی محققین به این شباهت توجه نشان داده و گفته اند که سومیت ها در پشت جنین شبیه به جای دندان ها بر روی گوشت جویده است.
درباره «مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ» بودن مضغه، نظرات مختلفی ابراز شده است. از جمله این که گفته شده است بررسی متخصصین جنین شناسی نشان می دهد که ناهنجاری های مادر زادی در دوره رویانی مشاهده می شود و بعد از آن از ماه سوم تا تولد این ناهنجاری ها نادر است و اساساً اتفاق نمی افتد47 از این رو به نظر می رسد که اگر جنینی مشکلی نداشته و دارای خلقت تام و کامل باشد، قرآن از آن با نام مضغة مُخَلَّقَة یاد کرده و اگر جنین دارای مشکلاتی باشد، از آن به عنوان مضغه غیر مُخَلَّقَة یاد کرده است. این گفته با احتمال اول درباره مضغه سازگاری دارد.
و نیز گفته شده که مخلّقه بودن مضغه به معنای تمایز کامل یافتن (Differentiation) و تخصصی شدن برخی اندام ها در این مرحله و غیر مخلّقه بودن مضغه به معنای عدم تمایز کامل و تخصصی نشدن برخی اعضا است که در مراحل بعدی (عظام و لحم) تا پایان هفته هشتم (ماه دوم) رخ می دهد. همچنین گفته شده است که منظور از مخلقه بودن مضغه یعنی این که اعضا از درون (طبقه باطنی) تکمیل شده اند و غیر مخلقه یعنی اعضای بیرونی (طبقه خارجی) هنوز شکل نگرفته اند. این دو گفته با احتمال دوم درباره مضغه سازگاری دارد.
به هر حال، در مرحله مضغه، سه لایه اصلی جنین یعنی اندودرم، مزودرم و اکتودرم، شروع به تبدیل شدن به سلول های تخصصی و ایجاد کردن اعضای بدن می کنند که در شکل 10 این امر نشان داده شده است.


شکل 10
 

مرحله عِظام
از مرحله مضغه به بعد تنها در آیه 14 سوره مؤمنون یاد شده است. خداوند متعال می فرماید: «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً»؛ «عِظام» جمع «عَظم» است و در اصل به معنای هر چیز سفت و محکمی است که در مقابل چیز نرمی همچون «لَحم» (گوشت) قرار می گیرد48 و از این رو هم به استخوان و هم به غضروف «عظم» گفته می شود49.
همان طور که گفتیم، از سومیت ها چند دسته سلول، ساخته می شوند که از جمله آنها، سلولهای اسکلروتوم بود. سلولهای اسکلروتوم، در پایان هفته چهارم، چند وجهی شده و بافت شُلی به مزانشیم (mesenchyme) را می سازند. این سلول ها می توانند به نقاط دیگر بدن مهاجرت کرده و انواع گوناگونی از سلول ها را بسازند. از جمله این سلول ها، سلول های اوسئوبلاست (osteoblast) است که سلول های سازنده استخوان ها هستند. البته برخی از استخوان ها مانند استخوان های پهن جمجمه مستقیماً از مزانشیم به سلول های اوسئوبلاست و سپس تیغه های استخوانی تبدیل می شوند که به آن، استخوان سازی غشائی (intramembranous ossification) گفته می شود ولی در اکثر استخوانها مانند استخوان های دست و پا، ابتدا تبدیل به غضروف (cartilage) و بعد از آن تبدیل به سلول های اوسئوبلاست و استخوان می شوند که به آن استخوانی شدن داخل عضروفی (endochondral ossification) می گویند50.
در ششمین هفته رشد، نخستین الگوهای غضروفی شفاف (hyaline cartilage models)، نشانه های ابتدایی استخوان های انتهای دست و پا را نمایان می سازند و تا هفته هشتم تمام قسمت های مختلف اسکلت جنین قابل تشخیص هستند51 (شکل 11).


شکل 11
 

رشد غضروفها در همه جای بدن که قرار است در آینده استخوانی وجود داشته باشد، همزمان با دست و پا، صورت می گیرد و به این ترتیب، جنینی که در مرحله مضغه فاقد اسکلت بود، دارای اسکلت غضروفی می شود که قرآن کریم از آن تعبیر به مرحله «عظام» نموده است. اسکلت تکمیل شده جنین در هفته هشتم، در شکل 12 نشان داده شده است.


شکل 12
 

بنابراین در قرآن کریم، منظور از تبدیل شدن «مضغه» به «عظام»، پیدایش اسکلت و چارچوب ساختمانی در جنین است که در ابتدا به صورت غضروفی بوده و کم کم به صورت استخوانی در می آید. همان طور که اشاره شد، در لغت به غضروفها هم «عظام» اطلاق می شود و اگر قرار باشد که «عظام» را تنها به معنای استخوانها بگیریم، نه تنها به معنای نادیده گرفتن لغت در تفسیر قرآن است بلکه لازمه اش این خواهد بود که هیچ گاه برای جنین، اسکلتی نداشته باشیم؛ چرا که نخستین مراکز استخوان سازی در استخوان های دراز و جمجمه در هفته دوازدهم ظاهر می شوند52 و فرآیند استخوانی شدن، حتی تا زمان تولد تکمیل نمی شود و تا زمانی که انسان به رشد خود ادامه می دهد یعنی تا حدود 20 سالگی ادامه دارد.
مرحله پوشاندن عظام با لَحم
قرآن کریم در ادامه آیه 14 سوره مؤمنون، مرحله بعد از «عظام» را مرحله پوشانیده شدن آن با «لَحم» می نامد و می فرماید: «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً». «لَحم» در لغت به معنی «گوشت» است که همان ماهیچه ها و عضلاتی است که با انقباض و انبساط آن ها، امکان حرکت برای جانداران فراهم می شود53.
در بدن سه نوع ماهیچه عمده وجود دارد که شامل ماهیچه های مخطط یا اسکلتی، ماهیچه های صاف در احشاء داخلی و ماهیچه های قلب می شود و هر سه از لایه مزودرم رویانی به وجود می آیند54. با توجه به این که در این آیه از پوشانیده شدن اسکلت جنین با گوشت، سخن به میان آمده، مشخص می شود که منظور از «لحم» در این آیه، ماهیچه های مخطط است. پس از این که جنین در مرحله «عظام» دارای اسکلت شد، نوبت آن می شود که عضلات و ماهیچه های مخطط بر روی این اسکلت سوار شوند.
همان طور که گفتیم، از سومیت ها چند دسته سلول، ساخته می شوند که از جمله آنها، سلولهای میوتوم است. ماهیچه های مختطط از میوتومهای سومیتومرها و سومیتها مشتق می شوند. شروع این فرآیند از هفته چهارم است اما اولین علامت ماهیچه بندی اندام در هفته هفتم با تغلیظ مزانشیمی که از میوتومها ایجاد شده، در نزیکی پایهی جوانه های دست و پا ظاهر می شود55 (شکل 13).



شکل 13
 

بعد از این که ماهیچه ها در تنهی اصلی جنین ساخته شدند، به سمت اندامها حرکت می کنند. تا این هنگام، در اندامها اسکلت غضروفی ساخته شده است و تاندونها (tendons) (زردپی) نیز برای اتصال ماهیچه ها به استخوانها مهیا شده است. تاندونها (زرد پی) نیز از اسکلروتوم و میوتوم منتج می شوند56 تا از یک طرف به استخوان و از طرف دیگر به ماهیچه متصل شوند.
بعد از رشد کافی جوانهی اندامها و آماده شدن اسکلت غضروفی و تاندونها، ماهیچه های ساخته شده در پیکره جنین، به درون این جوانه ها نفوذ می کنند و در این حال به دو دسته عضله خم کننده (Flexor) و عضله باز کننده (Extensor) تقسیم میشوند و به کمک تاندونها به اسکلت متصل شده و پشت و روی آن را میپوشانند (شکل 14).



شکل 14
 

پوشانیده شدن اسکلت غضروفی جنین با انواع ماهیچه های مختطط و صاف، تقریباً در هفته هشتم پس از لقاح تکمیل می شود. در شکل 15 این امر، نشان داده شده است.


شکل 15
 

قرآن کریم به صراحت از پوشانده شدن «عظام» یعنی اسکلت جنینی با «لحم» یعنی ماهیچه ها صحبت به میان آورده در حالی که این حقایق علمی، قرنها بعد و با استفاده از فناوریهای نوین برای بشر، میسر شده است و به این ترتیب شاهد عظمت بیپایان این کتاب آسمانی هستیم و چارهای نداریم جز اینکه اعتراف کنیم از جانب خدایی نازل شده که خالق انسان است و به همه ابعاد آفرینش او آگاهی دارد.
بعد از این که جنین به این مرحله، در پایان هفته هشتم بعد از لقاح میرسد، تقریباً تمام عضوهای ضروری و مورد نیاز به وجود آمدهاند و به این ترتیب، از دید علم جنین شناسی، دوره رویانی (Embryonic period) به پایان میرسد و بعد از آن دوره جنینی (Fetal period) آغاز می شود که تا زمان تولد ادامه مییابد. این دوره با بلوغ بافتها واعضاء و رشد سریع بدن مشخص می شود.


مرحله خلقت دیگر
خداوند متعال در آیه 14 سوره مبارکه مؤمنون، پس از اتمام مراحل گوناگون نطفه، علقه، مضغه، عظام و پوشاندن عظام با لحم، صحبت از «خلقتی دیگر» برای جنین می کند. آنجا که می فرماید: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» و بعد از آن خود را به عنوان بهترین خالقین توصیف مینماید.
به نظر میرسد خداوند متعال در پايان این آيه به آخرين مرحله در خلقت انسان كه در واقع مهمترين مرحله آفرينش بشر است با يك تعبير سر بسته و پر معنى اشاره كرده‏  است. به اعتقاد بسیاری از مفسران، این مرحله، مرحله دمیده شدن روح در بدن انسان است که به او حیات میبخشد.
در برخی روایات نیز به این امر اشاره شده و زمان آن را در حدود ماه چهارم بیان میکنند. از جمله از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده است که می فرمایند: «إِذَا تَمَّتِ النُّطْفَةُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ بُعِثَ إِلَيْهَا مَلَكٌ فَنَفَخَ فِيهَا الرُّوحَ فِي الظُّلُمَاتِ الثَّلَاثِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ يَعْنِي نَفَخَ الرُّوحَ»؛ «زمانی که نطفه چهار ماه را تمام می کند، فرشتهای به سوی او برانگیخته می شود و در او روح میدمد در تاریکیهای سهگانه و این قول خدای متعال است «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» یعنی روح را دمید»57. در روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمود: «إِذَا بَلَغَ الْوَلَدُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ فَقَدْ صَارَ فِيهِ الْحَيَاة»58؛ «زمانی که بچه به چهار ماه میرسد، در او حیات ایجاد می شود».
در آیاتی از سوره مبارکه سجده آمده است: «الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهينٍ ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُون »59؛ «همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد سپس [تداوم ] نسل او را از چكيده آبى پست مقرّر فرمود. آن گاه او را درست اندام كرد، و از روح خويش در او دميد، و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد چه اندك سپاس مى گزاريد».
در این آیات که مشابه آیات سوره مؤمنون است، پس از بیان خلقت انسان از آب پست (منی)، صحبت از تسویه و دمیدن روح در جنین می شود و بعد از آن از داشتن قدرت شنوایی و بینایی و درک و فهم سخن به میان می آید. «سَوَّاهُ» از ماده «تسويه» به معنى تكميل كردن است، و اين اشاره به مجموع مراحلى است كه انسان از هنگامى كه به صورت نطفه است تا مرحله اى كه تمام اعضاى بدن او آشكار مى گردد طى مى كند. و اگر گفته شود نطفه انسان از آغاز كه در رحم قرار مى گيرد و قبل از آن يك موجود زنده است بنا بر اين نفخ روح چه معنى دارد؟ در پاسخ مى گوئيم در آغاز كه نطفه منعقد مى شود تنها داراى يك نوع «حيات نباتى» است، يعنى فقط تغذيه و رشد و نمو دارد، ولى از حس و حركت كه نشانه «حيات حيوانى» است و همچنين قوه ادراكات كه نشانه «حيات انسانى» است در آن خبرى نيست.60
بر این اساس، میتوان گفت که در مراحل قبلی خلفت جنین، اعضای مهم و ضروری بدن به وجود آمده و سپس آن قدر رشد پیدا می کنند که قابلیت پذیرش روح در جنین ایجاد شده و روح الهی در او دمیده می شود. از آن به بعد، جنین قادر به حرکت ارادی است و حواس او از قبیل شنوایی، بینایی و لامسه فعال می شود توانایی درک این حواس و واکنش نشان دادن به آنها در او ایجاد می شود.
به نظر میرسد دانش بشری، هنوز پاسخگوى مسأله دمیده شدن روح در کالبد جنین انسان نبوده و حد فاصل مرحله حيات انسانی با مرحله قبل از آن را نمى تواند مشخص سازد. قرآن کریم نیز به مشکل بودن درک مسأله روح، اشاره کرده و می فرماید: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا»61؛ «و در باره روح از تو مى پرسند، بگو: روح از [سنخ ] فرمان پروردگار من است، و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است». اما دانش بشری با مطالعاتی که بر روی جنین انجام داده، برخی از ویژگیهای حیات انسانی جنین را از ماه چهارم به بعد مشاهده و تأیید نموده است.
از جمله اثبات شده است که جنین در ماه چهارم قادر به شنیدن است و در مقابل صدا عکس العمل نشان می دهد62 و حسگرهای درد، فعال هستند63. حرکت های جنین که از انتهای دوره رویانی شروع شده است، در این ماه، هماهنگ تر شده اما هنوز مادر از این تحرک آگاه نیست64 و ماه پنجم مادر از آن با خبر می شود. در ماه ششم، جنین می تواند بین صداهای درون مادر و محیط اطراف، تمایز قائل شود65 و در ماه نهم، بیاختیار در مقابل نور، واکنش نشان می دهد66.
 

ویژگی های رَحِم در قرآن کریم
در قرآن کریم، آیات متعددی به محل قرارگیری و رشد جنین که همان رحم باشد، اشاره شده است. از جمله در آیه ای می فرماید: «هُوَ الَّذي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم »67، «او كسى است كه شما را در رحمِ (مادران)، آن چنان كه مى خواهد تصوير مى كند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم، نيست»؛ و در جای دیگر، می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحام »68، «آگاهى از زمان برپایی قيامت مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مى كند، و آنچه را كه در رحم ها است مى داند». واژه «رحم» در قرآن کریم در این معنا، همواره به صورت جمع به کار رفته است و عبارت «أُولُوا الْأَرْحام» نیز از این واژه اخذ شده که به معنای خویشاوندانی است که نسب آنها به یک «رحم» میرسد؛ یعنی دارای جد مشترک می باشند69.
در آیات قرآن برای «رحم» مادر ویژگیهایی بیان شده است که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
الف) نقش محافظتی رحم
در مطالب گذشته، ملاحظه کردیم که قرآن کریم به جایگزینی نطفه یا همان تخم باور شده در رحم مادر اشاره کرده و این محل استقرار را با وصف «مکین» توصیف می کند؛ یک جا می فرماید: «ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً في  قَرارٍ مَكينٍ »70 و در جای دیگر می فرماید: «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهينٍ فَجَعَلْناهُ في  قَرارٍ مَكين»71؛ «آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم».  «قرار» به معنى محل استقرار و «مكين» به معنى «محفوظ» است72. 
استفاده از تعبیر «قرار مكين» (قرارگاه امن و امان یا قرارگاهى محفوظ و آماده ) برای رحم از سویی بر استواری و محکم بودن جایگاه نطفه پس از لانه گزینی در جدار آندومتر رحم دلالت می کند، به گونهای که به سادگی از آن کنده نمی شود و از سویی، این تعبير می تواند اشاره به نقش حفاظتی رحم و موقعيت خاص آن در بدن مادر باشد؛ رحم در محفوظ ترين نقطه بدن قرار گرفته و از هر طرف  كاملا تحت حفاظت است، ستون فقرات و دنده ها از يك سو، استخوان نيرومند لگن خاصره از سوى ديگر و پوشش هاى متعدد شكم، رحم را در بر گرفته است. به علاوه، کیسه آمنیوتیکی که جنین در آن قرار می گیرد، جلوی بسیاری از آسیب ها و ضربه ها را می گیرد و به این ترتیب، جایگاهی امن برای نطفه و جنین فراهم می آید73. راجع به نقش حفاظتی کیسه آمنیوتیک در مورد بعد، مطالبی خواهد آمد.
ب) اشاره به پرده های جنینی
در آیه ای از عالَم رحم مادر، این چنین تعبیر شده است: «يَخْلُقُكُمْ في  بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في  ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُون»74؛ «شما را در شكم هاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكي هاى سه گانه خلق كرد. اين است خدا، پروردگار شما، فرمانروايى از آنِ اوست. خدايى جز او نيست، پس چگونه [و كجا از حقّ ] برگردانيده مى شويد؟».
در این آیه گفته شده که جنین در «تاریکیهای سه گانه» قرار دارد. در دعاى معروف عرفه كه يك دوره كامل و عالى درس توحيد است، امام حسين (علیه السلام) به هنگام بر شمردن نعمت و قدرت خداوند به پيشگاه او چنين عرض مى كند: «و ابتدعت خلقى من منى يمنى، ثم اسكنتنى فى ظلمات ثلاث بين لحم و جلد و دم»؛ «آغاز آفرينش مرا از منى قرار دادى، سپس مرا در ظلمتهاى سه گانه، در ميان گوشت و پوست و خون ساكن نمودى». در این دعا، امام حسين (علیه السلام) از تاریکیهای سه گانه، به گوشت و پوست و خون تعبیر نمودهاند که تعبیری کلی و مطابق با واقع است.
در کتاب توحید مفضّل از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت، این تاریکیها را به پوشانیده شدن جنین به تاریکیهای «شکم»، «رحم» و «مشیمه» تعبیر کرده اند. مشیمه در آن دوران لفظ عامی بود که به پوشش دور جنین گفته می شد75 که در هنگام تولد نوزاد همراه با او خارج می شود. از این رو  باید آن را اعم از جفت (pelacenta) و غشاءهای مخصوصى بدانیم كه جنين را در بر گرفته است و در علم پزشکی آن را غشاء آمنیوکوریونیک (amniochorionic membrane) مینامند (شکل 16). البته امروزه در زبان عربی، مشیمه در اصطلاح پزشکی تنها به جفت اطلاق می شود.


شکل 16- غشاء آمنیوکوریونیک
 

از جمله این پرده های دور جنین، آمنیون (amnion) است که کیسه آمنیوتیک (amnionic sac) را می سازد و محتوی مایع آمنیوتیک است که دور تا دور جنین را احاطه کرده است. هر چه وزن جنین زیادتر می‌شود، حجم مایع نیز افزایش می‌یابد و همان طور که گفتیم نقش حفاظتی مهمی برای جنین دارد. این مایع جنین را از ضربات و فشارهایی که ممکن است در دوران داخل رحمی برای او پدید آید، حفظ می‌کند و نیز دمای جنین را در مقدار مناسب نگه می دارد. به این ترتیب، این کیسه، مصداقی برای صفت «قرار مکین» بودن رحم نیز است که در مورد قبل به آن اشاره شد.
پرده دیگر، کوریون (chorion) است که خارجیترین پردهی در برگیرندهی جنین در رحم انسان است. این پرده کیسهای کامل را تشکیل می دهد که جنین، آمنیون و کیسه زرده را می پوشاند. در قسمتی از رحم که جنین به آن چسبیده است، به مرور زمان، پرده کوریون پرزدار شده و نهایتاً جفت را میسازد.
ج) رساندن مواد لازم به جنین و دفع مواد زائد
آیه ای در قرآن کریم، وجود دارد که می تواند به یک ویژگی مهم رحم اشاره داشته باشد. این آیه چنین می فرماید: «اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى  وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْ ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ»76؛ «خدا از جنين هايى كه هر (انسان يا حيوان) ماده اى حمل مى كند آگاه است و نيز از آنچه رحم ها كم مى كنند و هم از آنچه افزون مى كنند و هر چيز نزد او مقدار معينى دارد».
«تَغِيضُ» از ماده «غيض» در اصل به معنى فرو بردن مايع و فروكش كردن آن است77 همان طور که قرآن کریم در داستان حضرت نوح (علیه السلام) درباره آبی که در زمین جذب شده و فرو نشست، استعمال کرده و فرموده است: «وَ غيضَ الْماء»78. عبارت «تَزْدادُ» از ریشه «ازدیاد» به معنای زیاد کردن و افزودن است و ضمیر فاعلی در هر دو فعل به ارحام باز می گردد.
راجع به این که رحمها، چه چیزی را جذب میکنند (فرو میبرند) و یا زیاد میکنند، نظرات مختلفی ابراز شده است79. از جمله گفتهاند به خاطر این که سخن درباره جنین است معلوم می شود که مقصود از این دو عبارت، کارهایی است که رحم، در ایام بارداری در ارتباط با جنین، انجام می دهد. از این رو، آنچه رحمها جذب می کنند، جذبهایی است که در ارتباط با جنین است و منظور از آن رساندن مواد غذایی و اکسیژن توسط خون به جنین است. در مقابل آن، «تزداد» می تواند ناظر به چیزهایی باشد که رحم ها افزون بر نیاز جنین از خود تراوش می کنند و نهایتاً به صورت مواد زائد از طریق بند ناف و جفت دفع می شوند80.
در توضیح مرحله «علقه» گفتیم که در این مرحله بین جنین و دیواره رحم، ارتباط خونی ابتدایی برقرار می شود و جنین نیازهای خود را از طریق خون مادر برطرف می کند. بعدها این شبکه خونی با پرزدار شدن پرده کوریون، جفت را تشکیل می دهد.
جفت یک شبکه عروقی خونی است که به دیواره رحم چسبیده است و به وسیله بند ناف به جنین متصل می شود. جفت یک واسطه بین گردشهای خونی رحمی- مادری از یک طرف و جنینی- رحمی از طرف دیگر است که بدون مخلوط شدن خون جنین و مادر، اعمال گوناگونی را علاوه بر اتصال جنین به دیواره رحم، انجام می دهد. جفت انواع مواد غذایی، الکترولیتها، انواع اسیدهای آمینه، اسیدهای چرب آزاد، کربوهیدراتها، ویتامینها و هورمونها را از مادر به جنین انتقال می دهد و در عوض ترکیبات زائد جنین مانند اوره و دی اکسید کربن و ... را به خون مادر باز میگرداند. جفت از طریق فرآیند انتشار، در هر دقیقه 20 تا 30 میلی لیتر اکسیژن را به جنین انتقال می دهد81 و به این ترتیب هر آنچه که برای رشد جنین لازم است در اختیار او قرار می دهد و هرچه که برای او مضر است از او دفع می کند.
 

مدت زمان بارداری در قرآن
پس از تکمیل رشد و نمو جنین در داخل رحم، زمان تولد فرا میرسد. به طور معمول، یک بارداری طبیعی از زمان لقاح تا تولد، به طور دقیق 38 هفته یا 266 روز و با محاسبه از اولین روز آخرین قاعدگی، 40 هفته یا 280 روز طول میکشد82 که معمولاً با کمی تسامح، میگویند دوره بارداری انسان 9 ماه طول میکشد. این مدت، حداکثر زمان بارداری است که از دیرباز برای مردم شناخته شده بود.
راجع به اینکه مدت زمان بارداری چقدر است، در برخی از آیات، به طور سربسته و کلی آمده است که هر جنینی مدت زمان مشخصی را در رحم سپری می کند: «وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى  أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً»83؛ «و جنين هايى را كه بخواهيم تا مدّت معيّنى در رحم (مادران) قرار مى دهيم. بعد شما را به صورت طفل بيرون مى آوريم ». در جای دیگر می فرماید: «فَجَعَلْناهُ في  قَرارٍ مَكينٍ إِلى  قَدَرٍ مَعْلُومٍ»84؛ «سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم، تا مدّتى معيّن ».
در آیات دیگر نیز، طول این مدت، ظاهراً بیان نشده است اما در کتاب الارشاد تألیف شیخ مفید (ره) روایت جالب توجهی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده است که آن حضرت در پی وقوع جریانی، با استفاده از دو آیه قرآن، حداقل مدت زمان بارداری را تعیین کردند85.
یکی از این دو آیه، آیه 233 سوره مبارکه بقره است که می فرماید: «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ»؛ «مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شير مى دهند. (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند»86 و آیه دیگر، آیه 15 سوره مبارکه احقاف است: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرا»؛ «ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى كند و با ناراحتى بر زمين مى گذارد و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است ». در آیه اول، قرآن کریم مدت زمان شیردهی کامل به نوزادان را 24 ماه تعیین می کند و در آیه دوم، مجموع مدت زمان بارداری و شیردهی را 30 ماه بیان می کند. حضرت علی (علیه السلام) از مقایسه این دو آیه نتیجه گرفتند که حداقل مدت زمان بارداری بایستی برابر با 6 ماه باشد.
اگر در این فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) که بر اساس آیات قرآن کریم بوده است، ماه را 30 روز در نظر بگیریم، ماه ششم از روز 151 تا 180 حاملگی خواهد بود و اگر طبق عرف عادی مردم، بارداری را از ابتدای اولین روز آخرین قاعدگی به حساب بیاوریم، شش ماهگی جنین، معادل با هفته 22 تا 26 بارداری خواهد بود.
با نگاهی به یافته های پزشکان، نکته جالبی دیده می شود. در همه منابع مشاهده شده، با وجود اختلاف در اعداد و درصدها، همگی در یک موضوع اتفاق نظر دارند و آن اینکه شانس زنده ماندن نوزادی که تا هفته 21 بارداری به دنیا بیاید، صفر درصد گزارش شده است و این یعنی این که تاکنون نوزادی دیده نشده که قبل از 6 ماهگی به دنیا بیاید و زنده بماند. در این آمارها شانس زنده ماندن نوزاد را از هفته 22 یعنی از ماه ششم بارداری قائل شده اند.
حداقل و حداکثر شانسی که برای زنده ماندن نوزاد در این آمارها بیان شده، بر اساس هفته به این صورت است: در هفته 22 بین صفر تا 10 درصد، در هفته 23، 10 تا 35 درصد، در هفته 24، 40 تا 70 درصد، در هفته 25، 50 تا 80 درصد، در هفته 26، 80 تا 90 درصد و از هفته 27 به بعد بالای 90 درصد87.
 

تقدم شنوایی بر بینایی
در قرآن کریم، بعد از به دنیا آمدن انسان، هنگامی که صحبت از اولین ابزارهای ارتباطی انسان با محیط مادی پیرامون می شود، ابتدا حس شنوایی را نام میبرد و بعد از آن حس بینایی را ذکر می کند: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»88؛ «و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد و براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شكر نعمت او را به جا آوريد».
نوزاد انسان كه فاقد معلومات اين دنيايي است اولين ارتباط خود را با اين جهان جهت شناخت آن از طريق گوش و چشم برقرار ميكند. دليل مقدم شدن گوش بر چشم در اين آيه شريفه در خصوص نوزاد انسان شايد اشاره به اين نكته ظريف باشد كه طبق يافته هاي پزشكان، نوزاد انسان در بدو تولد به شدت نزديك بين است و تنها ميتواند اشيائي را ببيند كه درست در مقابل صورت او قرار گرفته باشند. بنابراين در نوزاد انسان در مه هاي اول تولد اين گوش است كه بيشترين نقش را در ارتباط گيري و شناخت محيط پيرامون ايفا ميكند.
بعد از تولد، چشمان نوزاد غالباً بسته است و نوزاد در ۲۴ ساعت تقریباً ۲۰ ساعت آن را در خواب به سر می برد. چشمان نوزاد انسانی در هر لحظه هزاران تصویر دریافت می کند، ولی فقط تصاویر مورد توجه به مغز مخابره می شوند. باید دانست که نوزاد فقط اشیاء نزدیک را مورد توجه قرار می دهد و در حقیقت دید نوزاد در فاصله کمتر از یک متر است. همچنین او فاقد دید دو چشمی است و تصویر از هر چشم جداگانه و مستقلاً به سطح مغز مخابره می شود و هنوز ترکیب دو تصویر در مغز انـجام نمی گیرد. توانایی دید دو چشمی در سن شش ماهگی به وجود می آید.
این در حالی است که حس شنوایی در جنین بلافاصله پس از تولد شروع به کار می کند؛ زیرا نوزاد حتی قبل از تولد می تواند صداها را بشنود و از هم تشخیص دهد. شواهدي وجود دارد که نشان مي دهد حس شنوايي در نوزاد کامل است به عنوان مثال اگر کودکي در هنگام شير خوردن صداي مادرش را بشنود مکيدنش تغيير ميکند و اين به علت اين است که کودک صداي مادر را ترجيح ميدهد و ميخواهد آن را گوش دهد. نوزادان ترجيح ميدهند صدايي را بشنوند که قبلا در شکم مادر شنیده اند.
 

اثر انگشت
در قرآن کریم، در آیه ای از قرآن کریم در برابر تعجب منکرین قیامت از جمع شدن استخوانها و زنده شدن مجدد آنها، بیان می فرماید که نه تنها این کار جای تعجب ندارد، بلکه قادر هستیم که بالاتر از آن سر انگشتان را نیز دوباره مرتب کنیم: «أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ»89؛ «آيا انسان مى پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟! آرى قادريم كه سر انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم ».
«بَنان» در لغت به معنی «انگشتان» یا «سرانگشتان» هر دو آمده است90 و در هر دو صورت اشاره به اين نكته است كه نه تنها خداوند استخوانها را جمع آورى مى كند، و به حال اول باز مى گرداند، بلكه استخوانهاى كوچك و ظريف و دقيق انگشتان را همه در سر جاى خود قرار مى دهد، و از آن بالاتر خداوند حتى سر انگشتان او را به طور موزون به صورت نخست باز مى گرداند91. فراتر از تصور شخص منکر قیامت، خداوند قادر است حتی نقوشی را که بر روی انگشتان دست آدمی وجود دارد نیز بازسازی نموده و دو باره به صورت اول در آورد؛ چرا که «تسویة البنان»، صورتگری سرانگشتان به همین صورت اولیه است92 و شامل اثر انگشت نیز می شود.
با توجه به اینکه امروزه اثبات شده است اثر انگشت هر فرد منحصر به فرد است و امکان مشاهده دو اثر انگشت یکسان، یک در شصت و چهار میلیارد است93، دقت قرآن کریم در بیان جزئیات آفرینش مجدد انسانها در روز قیامت، حتی ویژگیهای منحصر به فرد هر شخص، جالب توجه و تأمل برانگیز است.

انتقال درد از طریق اعصاب پوست
در آیه ای از قرآن کریم، درباره کیفیت عذاب کافران با آتش جهنّم می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا»94؛ «كسانى كه به آيات ما كافر شدند، بزودى در آتشى وارد مى كنيم كه هر گاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مى دهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حكيم است ».
قرآن کریم بیان می کند هرگاه پوست جهنمیان در آتش از بین برود، مجدداً پوست دیگری جایگزین آن می شود تا عذاب را بچشند و این امر نشان می دهد که به خاطر از بین رفتن پوست اول، عذاب را دیگر احساس نمیکنند.
این نکته از نظر پزشکی جالب توجه می تواند باشد؛ چرا که مشخص شده پوست انسان از 3 لایه تشکیل شده است: لایه اول، اپیدرم (epidermis) یا روپوست سطحی‌ترین لایه‌ی پوست است و وظیفه محافظت از عوامل آزار دهنده بیرونی را بر عهده دارد و همچنین رنگدانه ها نیز در این لایه هستند. لایه دوم، درم (dermis) مهمترین لایه پوست است که حاوی سلولهای فیبروبلاستی، رگهای خونی، اعصاب حسی، غدد عرق، غدد سباسه، ریشه های مو، گلبولهای سفید و ... است. لایه سوم هیپودرم (hypodermis) یا زیرپوست، زیر درم قرار گرفته و از سلولهای چربی تشکیل شده است که این لایه چربی مثل بالشتکی برای حفاظت از اعضای درونی در برابر ضربه های مکانیکی و همچون عایقی در برابر سرما عمل می کند و به علاوه این چربی منبع مهم ذخیره انرژی برای بدن است (شکل 17).


شکل 17
 

همان گونه که مشخص شد، اعصاب حسی در لایه دوم قرار دارند. احساس لامسهی ما از گیرنده‌هایی که در قسمت درم پوست وجود دارند و به فشار، ارتعاش، گرما، سرما و درد پاسخ می‌دهند، ناشی می‌شود. در هر ثانیه، از این قسمت پوست، میلیاردها پیام از تحریکات دریافت شده در سرتاسر بدن به مغز ارسال شده و در آنجا این پیامها به صورت یک تصویر حسی در می‌آید و فرد را از خطراتی مثل یک وسیله داغ، آگاه می‌سازند.
از طرفی، سوختگیهای پوست را می‌توان به دو دسته با ضخامت نسبی و تمام ضخامت طبقه‌بندی کرد. در سوختگیهای با ضخامت نسبی، اپیدرم یا اپیدرم و قسمت فوقانی درم درگیر می‌شوند، و به بافتهای زیرین آسیبی وارد نمی‌شود. سوختگیهای تمام ضخامت علاوه بر درم و اپیدرم به لایه‌های زیر پوستی نیز آسیب می‌رسانند. هر دو دسته این سوختگیها را می‌توان با سیستم دیگری که درجه نامیده می‌شود، به انواع درجه یک، درجه دو و درجه سه تقسیم‌بندی کرد. سوختگیهای درجه یک و دو از نوع با ضخامت نسبی و درجه سه از نوع تمام ضخامت هستند.
سوختگی درجه یک، سوختگی سطحی و خفیفترین نوع سوختگی است که فقط لایه خارجی پوست یعنی اپیدرم را درگیر می کند. علت آن سوختگی ناشی از شعله ملایم است.
سوختگی درجه دو، سوختگی با شدت متوسط است که فقط اپیدرم و قسمتی از درم (اما نه همه درم) را مبتلا می‌کند و به بافتهای زیرین آسیبی نمی‌رساند. علل آن ریختن مایعات داغ (مثل آب جوش یا چای داغ) روی پوست، شعله آتش، آفتاب سوختگی شدید و غیره هستند. مشخصه این نوع سوختگی، درد بسیار شدید و عمیق می‌باشد و سوختگی بینهایت به لمس حساس است به طوری که حتی برخورد باد یا جریان هوا با آن سبب درد سوزاننده‌ای می‌شود.
سوختگی درجه سه سوختگی تمام ضخامت است که در آن تمام ضخامت پوست، یعنی اپیدرم و درم، تخریب می‌شود و حتی ممکن است آسیب عمیقتر شده و بافتهای زیر پوستی (چربی، ماهیچه و استخوان) را نیز درگیر کند. علل سوختگی درجه سه عبارتند از مایعات بسیار داغ، شعله شدید آتش، جریان الکتریکی و مواد شیمیایی قوی مانند فسفر سفید.
تفاوت قابل توجه سوختگی درجه سه با درجه دو که مربوط به بحث ما می شود این است که در سوختگی درجه دو بیمار درد شدیدی دارد ولی در سوختگی درجه سه به علت از بین رفتن اعصاب زیر جلدی معمولاً بیمار دردی احساس نمی‌کند؛ به جز مواردی که در اطراف سوختگی درجه سه، مناطقی از سوختگی درجه دو نیز وجود داشته باشد.
این گونه به نظر میرسد که قرآن کریم نیز به این نکته توجه نشان داده و آیات فوق ناظر به این مطلب است. در جهنم، در اثر حرارت بسیار زیاد، سطحی از پوست که گیرنده های گرما در آن قرار دارند، نابود میشوند و در نتیجه جهنمیان عذاب آتش را احساس نخواهند کرد و این با فلسفه جهنم رفتنشان که عذاب دیدن است منافات دارد. از این رو پوست دیگری جایگزین پوست از بین رفته می شود تا همچنان جهنمیان عذاب دردناک آتش جهنم را بچشند.
 

 

بخش دوم) قرآن و تندرستی
در قسمت قبل راجع به مراحل خلقت انسان و برخی از ویژگیهای بدن انسان در قرآن کریم صحبت کردیم. در این بخش، میخواهیم برخی از آیات قرآن کریم را که به تندرستی انسان، مرتبط هستند و در سلامت بدن، مهم می باشند، مطرح کرده و توضیح مختصری پیرامون هر موضوع، ارائه دهیم.
خاصیت تطهیر کنندگی آب و خاک
آب در پیدایش حیات در روی کره زمین نقش اساسی دارد و بنا به نظر کارشناسان، امکان به وجود آمدن حیات، بدون وجود آب، ممکن است. در قرآن کریم نیز به این حقیقت، تصریح شده است؛ آنجا که می فرماید: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَي »95؛ «و هر چيز زنده اى را از آب قرار داديم ».
علاوه بر خاصیت حیاتبخشی آب، در قرآن کریم برای این مادهی شگفتانگیز، ویژگی دیگری نیز ذکر شده که از نظر بهداشتی، قابل توجه است. در قرآن کریم، فرموده است: «وَ هُوَ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثيرا»96؛ «او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاك كننده نازل كرديم تا به وسيله آن، سرزمين مرده اى را زنده كنيم و آن را به مخلوقاتى كه آفريده ايم- چهارپايان و انسانهاى بسيار- مى نوشانيم ».
در این آیات، قرآن کریم برای آب و مخصوصاً آب نازل شده از آسمان یعنی باران، صفت «طَهُور» را می آورد. «طَهُور» صیغه مبالغه از کلمه «طهارت» به معنی پاكيزگى است؛ از این رو هم به معنای پاک (طاهر) است و هم معنای پاک کننده (مطهِّر) دارد يعنى آب هم ذاتاً پاك است و هم اشياء آلوده را پاك مى كند.
خاصيت پاککنندگی آب، فوق العاده مهم و حائز اهمیت است. اگر روزی آب برای نظافت وجود نداشته باشد، سر تا سر جسم و جان و زندگى انسانها را كثافت و آلودگی فرا مى گیرد. گرچه آب معمولا ميكرب كش نيست ولى به خاطر خاصيت حلال بودن فوق العاده اش انواع ميكربها را مى تواند در خود حل كند و بشويد و از بين ببرد، و از اين نظر كمك بسيار مؤثرى به سلامت انسان و مبارزه با انواع بيماريها مى كند.
علاوه بر طهارت جسمانی، بر طبق آموزه های الهی، به وسیله وضو گرفتن و غسل کردن با آب، طهارت معنوی نیز برای انسان حاصل می شود و به این ترتیب، پاک کنندگی آب در نهایت خود بروز می کند97.
در قرآن کریم، به عنوان مقدمه ای برای عبادت، بر مسلمانان وضو و غسل را واجب کرده که با آب انجام میگیرند و در صورت عدم امکان به کارگیری آب، دستور به تیمّم می دهد که با خاک و مانند آن صورت می گیرد و در هر حال، علت این دستورات را طهارت و پاکی، اعم از طهارت جسمی و روحی، معرفی می کند که زمینه بهره گیری کامل از نعمتهای الهی را فراهم می آورد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى  أَوْ عَلى  سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون »98؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه به نماز مى ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پا] مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را طاهر نمائید (و غسل كنيد) و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما قضاى حاجت كرده ، يا با زنان تماس گرفته و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى ] و دستها بكشيد! خداوند نمى خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شكر او را بجا آوريد». مشابه این آیه، آيه 43 سوره مبارکه نساء است.
وضو داراى دو فايده آشکار است: یکی فايده بهداشتى و دیگری فايده اخلاقى و معنوى؛ از نظر بهداشتى شستن صورت و دستها آن هم پنج بار و يا حداقل سه بار در شبانه روز، اثر قابل ملاحظه اى در نظافت بدن دارد، مسح كردن بر سر و پشت پاها كه شرط آن رسيدن آب به موها يا پوست تن است، سبب مى شود كه اين اعضا را نيز پاكيزه بداريم، و همانطور كه در فلسفه غسل اشاره خواهيم كرد تماس آب با پوست بدن اثر خاصى در تعادل اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك دارد. از نظر اخلاقى و معنوى هم چون با قصد قربت و براى خدا به عنوان یک عبادت انجام مى شود، علاوه بر ثواب، اثر سازنده تربيتى دارد؛ مخصوصاً چون مفهوم كنايى آن اين است كه از فرق تا قدم در راه اطاعت تو گام بر مى دارم مؤيد اين فلسفه اخلاقى و معنوى است99.
در این آیه شریفه، از غسل جنابت، به طهارت تعبیر نموده که تأکیدی بر مطالب گذشته است. همانند وضو، غسل نیز دارای فواید جسمی و معنوی است. در طی عمل جنسی، تعادل میان اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک (Sympathetic and parasympathetic nerves) به هم میخورد. این اعصاب، اعصاب خودمختار (autonomic nervous) هستند که وظيفه اعصاب سمپاتيك، تند كردن و به فعاليت واداشتن دستگه هاى مختلف بدن است، و وظيفه اعصاب پاراسمپاتيك کند كردن فعاليت آنهاست، در واقع يكى نقش گاز اتومبيل و ديگرى نقش ترمز اتومبیل را دارد، و از تعادل فعاليت اين دو دسته اعصاب، دستگه هاى بدن بطور متعادل كار مىكنند و یک نظم دقیقی در دستگه های بدن برقرار می گردد و این موضوع بدون اینکه انسان توجه داشته باشد بطور غیر ارادی و خودکار انجام می گیرد. تماس تمام بدن با آب، می تواند به بازگشت تعادل بین این اعصاب، کمک شایانی بکند100.
همچنین در صورت محذوریت برای استفاده از آب، انجام گرفتن تیمم را به وسیله «صَعيداً طَيِّباً» واجب نموده است. صعید در لغت به معنای آن چیزهایی است که در سطح زمین وجود دارد101 و مصداق بارز آن خاک است و شامل سنگ هم می شود و آوردن صفت طیّب برای آن، نشان می دهد که خاك تيمم بايد كاملا پاك و پاكيزه باشد.
امروز ثابت شده برای میکروبهای بیماریزای انسانی که به زندگی انگلی عادت کرده اند، خاک محیط نامساعدی است. حتی برخی از انواع آن که در برابر درمان، مقاوم هستند، هنگامی که وارد خاک میشوند، مدت کوتاهی میتوانند زنده بمانند. درست است که خاک یکی از مخازن عمده میکروبها محسوب می شود، ولی بایستی توجه کرد که هر میکروبی الزاماً مضر نیست بلکه میکروبهای مفید زیادی نیز وجود دارند. در چند سانتیمتری از بخش فوقانی خاک تعداد میکروبها حداکثر بوده و به تدریج هر چه عمق بیشتر می شود تعداد آنها رو به کاهش می گذارد. فراوانترین میکروبها در خاک، باکتریها هستند که مهمترین آنها نیز اکثراً هوازی اند که برای تنفس خود شدیداً به اکسیژن آزاد محتاج بوده و بدون اکسیژن زندگی آنها غیرممکن است؛ از این رو در لایه های فوقانی خاک زندگی میکنند. کار اين باكتريها تجزيه كردن مواد آلى موجود در گیاهان مرده و در لاشه  و مدفوع حيوانات است که منبعی برای تجمع میکروبهای خطرناک هستند. در اثر حمله باكتريها، این كانونهای عفونت از هم متلاشى مى گردد. مسلم است اگر اين خاصيت در خاك نبود كره زمين در مدت كوتاهى مبدل به يك كانون عفونت مى شد. اصولاً خاك خاصيتى شبيه مواد «آنتى بيوتيك» دارد و تأثير آن در كشتن ميكربهای مضر، فوق العاده زياد است.
بنابراين خاك پاك نه تنها آلوده نيست بلكه از بين برنده آلودگيها است و مى تواند از اين نظر تا حدودى جانشين آب شود، با اين تفاوت كه آب حلال است، يعنى ميكربها را حل كرده و با خود مى برد، ولى خاك، ميكروب كش است.
مطابق با این واقعیتهای علمی، میبینیم که خداوند متعال در قرآن کریم دستور داده که تیمم اولاً با خاکهای سطحی زمین صورت بگیرد، ثانیاً این خاک باید پاک و طیب بوده و آلوده نباشد. در رواياتى كه از پيشوايان اسلام به ما رسيده روى عدم آلودگی خاک تیمم تكيه شده است؛ در روايتى آمده است: «نهى امير المؤمنين (علیه السلام) ان يتيمم الرجل بتراب من اثر الطريق »؛ «امیر المؤمنین على (علیه السلام) از تيمم كردن به روى خاكهاى آلوده كه در جاده ها است نهى فرمود».102
 

رعایت بهداشت فردی و جمعی
همانطور که در قسمت قبل توضیح دادیم، شستن اعضای بدن در وضو و غسل به عنوان مقدمه ای برای عبادات که چندین بار در روز صورت می گیرد، کمک شایانی به بهداشت فردی و سلامت جمعی می کند. همچنین مسلمانان لازم است برای عبادت، بدن و لباسشان از نجاساتی مانند ادرار، مدفوع، خون و ... که منشأ آلودگی و بیماری هستند، پاک و طاهر باشد. به همین خاطر التزام به دستورات شرعی اسلام، به مقدار زیادی، بهداشت و سلامتی را هم در پی دارد. در قرآن کریم، به پیامبر که الگوی مسلمانان است، در همان ابتدای وظیفه رسالت، دستور داده شده است که نظافت فردی را رعایت نماید: «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر»103؛ «و لباست را پاك كن و از پليدى دورى كن ».
پاكيزگى بدن و لباس ظاهر از مهمترين نشانه هاى شخصيت، تربيت و فرهنگ انسان است؛ به خصوص برای کسی که در ارتباط مدام با دیگران است و قصد تأثیر گذاری در آنها و جذب قلبهایشان را دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ این امر با توجه به این که مردم در عصر جاهليت كمتر از آلودگيها اجتناب مى نمودند و لباسهايى بسيار آلوده داشتند، پررنگتر جلوه می کند. روایات بسیاری راجع به نحوه رعایت بهداشت و نظافت توسط پیامبر اکرم (ص) آمده است که نشان دهنده شدت اهتمام پیامبر به این مسأله بوده است104. مبتنی بر این که قرآن کریم، پیامبر را به عنوان الگو برای مسلمانان معرفی کرده است105 مسلمانان وظیفه تأسی به پیامبر اکرم را دارند و بایستی منش ایشان را در همه جنبه ها از جمله در بهداشت فردی و نظافت، رعایت کنند. طبیعی است که وقتی تمام افراد یک جامعه تمیزی و بهداشت را رعایت کنند، تمام محیط آن جامعه نیز پاکیزه و طاهر خواهد بود..
تمیزی و پاکیزگی محیط زندگی و مکانهای عمومی، مورد تأکید دین خدا است و پیامبران بزرگی همچون ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) مأمور به تطهیر و پاکیزه نمودن محل عبادت خداپرستان بودهاند: «وَ عَهِدْنا إِلى  إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود»106؛ «و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكيزه کنید». از طرف دیگر به همه انسانها دستور می دهد که هنگام حضور در مسجد، هر چیزی که موجب آراستگی ظاهر است، به همراه داشته باشند: «يا بَني  آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد»107؛ «اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد». زینت در اين آیه مى تواند هم اشاره به «زينتهاى جسمانى» باشد كه شامل پوشيدن لباسهاى مرتب و پاك و تميز و شانه زدن موها و به كار بردن عطر و مانند آن مى شود، و هم شامل «زينتهاى معنوى»، يعنى صفات انسانى و ملكات اخلاقى و پاكى نيت و اخلاص108.
قرآن کریم، مسلمانانی را که در صدر اسلام به مسجد قبا میرفتند، مردانی توصیف می کند که پاکیزگی را دوست دارند و به طور متقابل خدا هم پاکیزگان را دوست میدارد: «لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى  مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ»109، «هرگز در مسجد ضرار به عبادت نايست! آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده (مسجد قبا)، شايسته تر است كه در آن به عبادت بايستى. در آن، مردانى هستند كه دوست مى دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد». در تفسیر این آیه روایاتی وجود دارد که منظور از طهارت مسلمانان در این آیه، طهارت جسمانی و نظافت بوده است؛ البته هیچ منافاتی ندارد که طهارت معنوی هم مد نظر بوده باشد.
در آیه ای دیگری از قرآن که حکمی شرعی در ارتباط مستقیم با مسائل بهداشتی صادر شده است110، مشابه آیه فوق، آمده است که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين »111؛ «خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد». در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که: «إنّ اللَّه تعالى جميل يحبّ الجمال سخيّ يحبّ السّخاء، نظيف يحبّ النّظافة»112؛ «همانا خداوند متعال، زیباست و زیبایی را دوست دارد، بخشنده است و بخشندگی را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد».
 

خواب مناسب و اثرات مفید آن
از اموری که در سلامتی جسم و روح انسان، تأثیر به سزایی دارد، خواب مناسب و کافی است. انسان در حدود یک سوم از عمر خود را در خواب به سر میبرد؛ از این رو بایستی نقش مهمی در زندگی داشته باشد. این پدیده با اینکه بسیار تجربه شده و همگان با آن آشنا هستند، بسیار پیچیده و مرموز است و تاکنون توصیف دقیقی از آن ارائه نشده است. از خواب در قرآن به عنوان یکی از آیات و نشانه های قدرت و علم خداوند در کنار دیگر پدیده ها نام برده شده است: «وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ في  ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون »113؛ «و از نشانه هاى او خواب شما در شب و روز است و تلاش و كوششتان براى بهره گيرى از فضل پروردگار در اين امور نشانه هايى است براى آنان كه گوش شنوا دارند».
قرآن کریم مهمترین ویژگی شب را آرامش بخشی آن معرفی می کند که قطعاً خواب در این باره نقش اساسی دارد: «أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ في  ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون »114؛ «آيا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنى بخش؟! در اين امور نشانه هاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مى آورند» و نیز «هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ في  ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون»115؛ «او كسى است كه شب را براى شما آفريد، تا در آن آرامش بيابيد و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازيد) در اينها نشانه هايى است براى كسانى كه گوش شنوا دارند» . مشابه این دو آیه، آیه 61 سوره غافر است.
«آرامش و سكون كه هدف از آفرينش شب قرار داده شده يك واقعيت مسلم علمى است كه دانش امروز آن را به ثبوت رسانده، پرده هاى تاريكى نه تنها يك وسيله اجبارى براى تعطيل فعاليتهاى روزانه است، بلكه اثر مستقيمى روى سلسله اعصاب و عضلات آدمى و ساير جانداران دارد و آنها را در حالت استراحت و خواب و سكون فرو مى برد»116.
در برخی دیگر از آیات از خواب، به عنوان «سُبات» یاد شده است: «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتا»117؛ «و خواب شما را مايه استراحت قرار داديم » و نیز «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُورا»118؛ «او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات ».
«سُبات» از ماده «سَبت» به معنى قطع نمودن است، و سپس به معنى «قطع کردن کار و تعطيل کردن» به منظور استراحت آمده، و اينكه «روز شنبه» را در زبان عرب «يوم السبت» ناميدهاند، به خاطر آن است كه اين نامگذارى متاثر از برنامه هاى يهود بوده كه روز شنبه را روز تعطيلى مى دانستند.
تعبير نمودن از خواب به «سبات» اشاره لطيفى به تعطيلی قسمتهاى قابل توجهى از فعاليتهاى جسمى و روحى انسان در حال خواب است و همين تعطيلی موقت سبب استراحت و بازسازى اعضاى فرسوده، و تقويت روح و جسم، و تجديد نشاط انسان، و رفع هر گونه خستگى و ناراحتى، و بالآخره آمادگى براى تجديد فعاليت ميشود از این رو خواب نقش عظيمى در سلامت انسان دارد، و به همين دليل پزشكان روانى تلاش مى كنند كه خواب بيماران خود را به صورت عادى تنظيم كنند، چرا كه بدون آن، تعادل روانى آن ممكن نيست. افرادى كه به صورت طبيعى نمى خوابند افرادى پژمرده، عصبانى، افسرده، غمگين و ناراحتند و علائم جسمانی مانند بی‌اشتهایی، تحریک‌پذیری غیرعادی و اختلالات دستگاه گردش خون و گوارش را نشان میدهند. بر عكس كسانى كه از خواب معتدلى بهره مندند به هنگامى كه بيدار مى شوند نشاط و توان فوق العاده اى در خود مى بينند.119
 

زخم بستر
در سوره مبارکه کهف، داستان اصحاب کهف بیان شده که در مورد جوانانی است که به پروردگار خویش ایمان آوردند و سپس از دست حکومت ستمگر و مشرک زمان خود از شهر فرار کرده و به غاری پناه بردند و به خواست خداوند به خوابی طولانی رفتند تا نشانهای برای آیندگان باشند. در آیه ۱۸ از این سوره، برخی از جزئیات نحوه خواب این افراد ذکر شده است. از آن جمله گفته شده است که آنها در این مدت طولانی، از یک پهلو به پهلوی دیگر حرکت داده میشدند: «وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ»؛ «و (اگر به آنها نگاه مى كردى) مى پنداشتى بيدارند در حالى كه در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ ميگردانديم». توجهی که قرآن در بیان این نکته دارد از نظر علم پزشکی می تواند جالب توجه باشد.
امروزه در پزشکی ثابت شده است که وقتی بدن برای یک مدت طولانی در یک حالت ساکن و بی حرکت قرار بگیرد، همانند وضعی که شخصی به خاطر بیماری، قادر به حرکت نیست و در بستر افتاده است، در پوست و بافتهای زیر پوستی دچار ضایعه ای می شود که به آن «زخم بستر» (Bedsore) یا زخم فشاری (Pressure sore) میگویند. این عارضه به سرعت ایجاد می شود و درمان آن مشکل است. زخم بستر بر اثر فشار ممتد و طولانی مدت بر پوست اغلب در نقاطی از بدن ایجاد می شود که پوست روی یک برجستگی استخوانی قرار گرفته و در بین آنها عضله ای وجود ندارد.
در کسانی که مدت زیادی در بستر به حالت درازکش به پشت قرار گرفتهاند، زخم بستر بیشتر در این نواحی دیده می شود: پشت سر، پشت استخوانهای کتف، پشت استخوان خاجی درست بین دو برجستگی باسن و پشت پاشنه؛ و در کسانی که مدت زیادی به حالت درازکش به پهلو قرار گرفتهاند، زخم بستر ممکن است در این نواحی دیده شود: کناره های سر، گوشه لاله گوش، روی برجستگی کناری لگن، روی برجستگی کناری زانو و روی پوست قوزک خارجی.
در مورد زخم بستر گفته شده است که پیشگیری از ایجاد آن، آسانتر و موثرتر از درمان آن است. مؤثرترین روش در پیشگیری از ایجاد زخم بستر، تغییر وضعیت دادن مکرر شخص است. این تغییر وضعیت دادن باید به صورت مکرر و مرتب باشد. در حین تغییر وضعیت باید سعی کرد به پوست کشش و آسیبی وارد نشود و باید بدن را در وضعیتهایی قرار داد تا قسمتهایی که بیشتر در معرض زخم بستر هستند تحت فشار کمتری قرار گیرند.
بر اساس این واقعیت علمی، ذکر عبارت «وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ»، «و ما آنها را به سمت راست و چپ ميگردانديم» دلالت می کند بر این نکته که برای پیشگیری از دچار شدن اصحاب کهف به زخم بستر در زمان خواب طولانی مدتشان، مدام تغییر وضعیت داده میشدند؛ نکته ظریفی که خداوند قادر متعال از توجه به آن غافل نبوده و برای درسگیری بندگانش، آن را در قرآن مطرح نموده است.
 

تنگی نفس در ارتفاع
در آيه‌اي از قرآن كريم سخن از تأثير تغييرات ارتفاع بر روي سيستم بيولوژيك انسان به ميان آمده است كه ريشه اين تأثير، در تغيير فشار و چگالي هوا مي‌باشد.
اين آيه،‌ آيه 125 سوره مباركه انعام است كه مي‌فرمايد: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُون»؛‌ (آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش) اسلام، گشاده مى سازد و آن كس را كه به خاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سينه اش را آن چنان تنگ مى كند كه گويا مى خواهد به آسمان بالا برود اين‌گونه خداوند پليدى را بر افرادى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد).
«صدر» در مورد انسان برای سینه به کار میرود و «ضیّق» به معنی تنگ و «حَرَج» مترادف با آن است120. «يصّعّد» در لغت از «صعود» گرفته شده که هم به معنای «بالا رفتن» است و هم به معنای «به مشقت و دشوارى افتادن» مى باشد121؛ از اين رو معناى «كَأَنَّمَا يَصَّعَدُ فِى السَّماءِ» چنين مى شود: «همانند كسى كه در آسمان بالا میرود و دچار سختى و دشوارى فراوان گشته است».
در اين آيه سختي پذيرش حقيقتي مانند اسلام را براي كسي كه عمداً و از روي لجاجت در مقابل حق، ايستادگي مي‌كند، به حالت كسي تشبيه مي كند كه در آسمان بالا برود و سينه‌اش تنگ شود. به عبارت دیگر، کافری که از حق روی گردان است و پذیرش اسلام و تسلیم حق بودن برای او دشوار است، خداوند تنگی و ضیق صدر شدیدی به او می دهد مانند کسی که میخواهد به آسمان صعود کند.
همان‌طور كه مي‌دانيم اطراف كره زمين را قشري از گازهاي مختلف پوشانده كه به آن جوّ، اتمسفر يا هوا-كُره مي‌گويند. عاملي كه اين توده انبوه گاز را در اطراف زمين نگه داشته، نيروي گرانش زمين است كه از سوي زمين بر روي مولكول‌هاي هوا اعمال شده و مانع از پراكنده شدن آن‌ها از پيرامون زمين مي‌شود. دقيقاً به همين علت است كه كره ماه تقريبا فاقد جوّ بوده و كره مريخ نيز كه از زمين كوچكتر و در نتيجه جاذبه كمتري دارد، جوّ بسيار رقيقي را دارد.
در مورد گازهاي جوّ كه تراكم‌پذير هستند، لايه‌هاي پايين‌تر بر اثر وزن لايه‌هاي بالاتر كه روي آن‌ها قرار گرفته‌اند، متراكم مي‌شوند و چگالي بيشتري نسبت به طبقات بالاتر خواهند داشت. پس در تمامي سطوح و ارتفاعات،‌ چگالي هوا يكسان نيست. به همين ترتيب، فشار هم كه متناسب با چگالي است، در سطوح نزديك‌تر به سطح زمين، بيشتر از نقاط بالايي، خواهد بود. بر پايه اطلاعات به دست آمده از ساختمان جوّ، در ارتفاع 5600 متري، چگالي جوّ به 50% كاهش مي‌يابد و 90% جرم اتمسفر تا ارتفاع 16000 متري قرار دارد. این کاهش چگالی و فشار هوا، اثرات گوناگونی بر روی انسان دارد که به اختصار به آنها اشاره میکنیم.
الف) اثرات كاهش چگالي هوا بر روي بدن انسان:
کاهش یافتن چگالي هوا در ارتفاعات باعث كم شدن مقدار اكسيژن در حجم هوا شده و اين سبب محدود شدن اکسیژن‌رساني به بافتها می‌شود و کاهش انتقال اکسیژن در بافتها باعث هایپوکسی (hypoxia) یا بيماري کمبود اکسیژن می شود. به همين‌خاطر شخص براي جبران كمبود اكسيژن، مجبور است كه تعداد تنفس‌هاي خود را افزايش داده و حجم بيشتري از هوا را وارد ريه خود كند. در صورت ادامه يافتن اين شرايط، كمبود اكسيژن، منجر به نكروسيس (necrosis) یا مرگ بافت‌ها مي‌شود.
چندین هفته زندگی در ارتفاعات بالاتر از 2500 متر، متابولیسم (سوخت و ساز) عضله را کاهش می‌دهد و باعث کم شدن اشتها و کاهش قابل توجهی در وزن می‌شود.
علاوه بر كم شدن چگالي اكسيژن، رطوبت (بخار آب) هوا هم خیلی کم است که از دست دادن آب بدن را سرعت می‌بخشد. در واقع حجم زیادی از آب بدن از طریق تبخیر تنفسی، به علت هوای خشک از دست مي‌رود. هوای خشک همچنین تبخیر آب از طریق عرق‌ریزی به هنگام فعالیت را افزایش می‌دهد.122
ب) اثرات تغيير فشار بر روي بدن انسان:
كاهش فشار در ارتفاعات، مي‌تواند باعث تراوش مايعات از مويرگ‌ها به درون ريه‌ها و مغز شود و در اثر آن، علائم ناخوشايندي بروز مي‌كند كه به آن «بيماري حاد كوهستان»123 مي‌گويند. علائم حالت خفيف اين بيماري كه معمولاً در ارتفاع 3000 متري ديده مي‌شوند عبارتند از: سردرد، استفراغ، سرگيجه، سختي تنفس، خواب هاي آشفته و احساس كسالت عمومي.
حالت شديد اين بيماري، در ارتفاعات بيشتر از 4000 متر شامل 2 بيماري خطرناك مي‌شود:
1- «ورم ريوي ارتفاع بالا»124 با علائمي مانند تنفس‌هاي كوتاه حتي در حال استراحت، تنگي سينه، سرفه‌هاي مزمن همراه با خروج مايع سفيد آبكي پر از كف، خستگي و ضعف مفرط، پريشاني و رفتار نامعقول ناشي از كم رسيدن اكسيژن به مغز در اثر پر شدن ريه از مايع و عدم تبادل مؤثر اكسيژن بين هوا و خون كه همين امر باعث كبودي پوست (cyanosis) نيز مي‌شود. عدم چاره‌انديشي براي اين بيماري، منجر به مرگ خواهد شد.
2- «ورم مغزي ارتفاع بالا»125 با علائمي مانند سردرد، ضعف، تحيّر و گم‌گشتگي، ناهماهنگي حركتي، كاهش سطح هوشياري، هذيان گويي و نهايتاً اغماء و مرگ.126
وقتي كه علائم بيماري «ورم ريوي ارتفاع بالا» را مرور مي‌كنيم، نكته جالب توجهی را مشاهده میکنیم. از علائم اين بيماري، «تنگي سينه» ذكر شده است. عين عبارت متون علمي اين است: «Tightness in the chest»، در لغت‌نامه‌ها، «chest» مترادف با «صَدر» يعني قفسه سينه، و «Tightness» مترادف با «ضَيِّق» و «حَرَج» يعني تنگي و سفتي آمده‌اند127. كلمات «صَدر» و «ضَيِّق» و «حَرج»، دقيقاً كلماتي هستند كه در آيه 125 سوره انعام آمده‌اند: «وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماء». به اين ترتيب، مي‌توان نتيجه گرفت كه در اين آيه، حال و روز شخصي كه در برابر سخن حق و هدايت الهي ايستادگي مي‌كند به وضعيت شخصي كه در آسمان «دچار بيماري ورم ريوي ارتفاع بالا» ناشي از كاهش فشار شده، تشبيه شده است. علاوه بر کاهش چگالی و فشار با صعود در جوّ، شاهد تغییرات شدید دمایی و افزایش پرتوهای زیانبار خورشیدی و کیهانی هستیم که همه این عوامل شرایط سخت و مشقتباری را برای انسان به وجود می آورد که می تواند منجر به مرگ او نیز بشود.
در اینجا ما با بهره‌گيري از تحليل يافته‌هاي جديد علمي،‌ توانستيم معناي اين آيه از قرآن كريم را كه ناظر به مطالب دقيق علمي بوده و قرن‌ها قبل از اين اكتشافات، نازل شده بود، بهتر درك كرده و عظمت و اعجاز قرآن را به وضوح مشاهده نماييم.
 

حرمت ازدواج با محارم نسبی
در دین مقدس اسلام، ازدواج با دستهای از افراد که به آنها محارم گفته می شود، حرام شده است. از جمله این محارم، محارم نسبی هستند که از طریق نسب و اتصال خونی، به یکدیگر محرم شده اند. در قرآن کریم آمده است: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ ...»128؛ «حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه ها، و خاله ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما ...».
بايد توجه داشت كه منظور از مادر، فقط آن زنى كه انسان بلا واسطه از او متولد شده، نيست بلكه مادر بزرگ و مادر مادر بزرگ و مادر پدر و مانند آنها را شامل مى شود؛ همانطور كه منظور از دختر، تنها دختر بلا واسطه نيست بلكه دختر پسر و دختر دختر (نوه ها) و فرزندان آنها را نيز در بر مى گيرد.
درباره فلسفه تحریم ازدواج با محارم، به خصوص محارم نسبی، برخی دلائل ذکر شده است از آن جمله این که:
1. همه انسان ها به طور طبيعى از ازدواج با محارم تنفر دارند؛ به همين دليل همه اقوام و ملل (جز افراد كمى) ازدواج با محارم را ممنوع مى دانند. از این رو حکم حرمت ازدواج با محارم، مطابق با فطرت انسانها است
2. در ميان محارم معمولا جاذبه و كشش جنسى وجود ندارد؛ زيرا محارم اغلب با هم بزرگ مى شوند و براى يك ديگر فرد عادى و معمولى هستند، در حالى كه يكى از شرايط استحكام پيوند زناشويى، جاذبه جنسى است؛ بنابراين اگر ازدواج در ميان محارم صورت گيرد نا پايدار و سست خواهد بود.129
از جمله اموری که برای فلسفه حرمت ازدواج با محارم نسبی ذکر شده مرتبط با علم پزشکی است. امروزه در شاخه ی ژنتیک این علم ثابت شده که بسیاری از بیماریهای ارثی، در صورت ازدواج فامیلی از حالت نهفته و مغلوب به حالت غالب وآشکار درآمده و مشکلات عدیدهی مادرزادی و عقب افتادگیهای ذهنی و جسمی ایجاد مینماید که تا آخر عمر گریبانگیر نوزاد و والدین وی خواهد بود. همچنین در ژنتیک گفته شده است که نسبت فامیلی هر چه قدر نزدیکتر باشد، احتمال بروز این مشکلات بیشتر خواهد بود.
از نظر ژنتیکی، والدین و فرزندان، خواهران و برادران خویشاوند درجه ی اول هستند که ۵۰ درصد ژنهای آنان باهم مشترک است.
عمو و برادر زاده، خاله و خواهر زاده، خویشاوند درجه ی دوم محسوب می شوند که ۲۵ درصد ژنهای آنان مشترک است.
پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله، پسر دایی و دختر عمه، خویشاوند درجه ی سوم هستند که 12.5 درصد ژن های آنان با هم مشترک است؛ و به همین ترتیب خویشاوند درجه ی ۴ و ۵ تعریف می شود.
افراد یک اجتماع حدود ۵ درصد ژنهایشان مشترک است و به همین دلیل، ازدواج بین خویشاوندان درجه ی پنجم به بعد، معادل ازدواج با غیر فامیل می باشد.
انسان برای هر صفت ژنتیکی، دو نسخه از ژن مربوطه را دارد که یکی را از پدر و یکی را از مادر به ارث برده است. اگر یکی از آن دو نسخه معیوب و مغلوب باشد، نسخه ی سالم مانع بروز اثر نسخه ی معیوب می شود. برای بروز بیماری مغلوب هر دونسخه ی ژن می بایستی معیوب باشند. لذا احتمال بروز بیماریهای شدید مغلوب در ازدواجهای فامیلی بسیار زیاد است. در واقع این احتمال بستگی به درجه ی خویشاوندی دارد؛ هرچه خویشاوندان نزدیک تری باشند، احتمال بروز بیماری در نوزاد بیشتر است و هر چه بیماری ژنتیکی نادرتر باشد، خطر بروز آن در ازدواجهای فامیلی بیشتر می باشد.130
به طور کلی ازدواج بی‌خطر در دنیا وجود ندارد. در ازدواج هر فرد با فرد غریبه احتمال خطر بروز مشکل ژنتیکی حدود 2 تا 3 درصد است. این احتمال در ازدواج فامیلی، بر حسب درجه خویشاوندی متفاوت است. ازدواج خویشاوندان درجه یک (ازدواج برادر و خواهر و یا ازدواج پدر و مادر با فرزند) و ازدواج درجه دو (ازدواجی مانند دایی با خواهر زاده) که این دو گروه در اکثر ادیان حرام است، ثابت شده است که به دلیل تشابه ژنی زیاد خطر تولد فرزند مبتلا به ناهنجاریها و عقب ماندگی ذهنی خیلی زیاد است.
در ازدواج خویشاوندان درجه سه ( مانند پسر عمو- دختر عمو و دختر خاله - پسر خاله) که به فراوانی اتفاق می افتد، مانع خاصی وجود ندارد به شرط آنکه در شجره فامیلی و خویشاوندان نزدیک دو طرف بیماری شناخته شده ژنتیکی یا عقب ماندگی ذهنی یا ناهنجاریهای عمده وجود نداشته باشد. در این گونه ازدواجها، احتمال تولد کودک معلول 2 تا 3 برابر ازدواجهای معمولی است. از این رو بهتر است قبل از ازدواج مشاوره ژنتیک، صورت بگیرد.131
در هر حال، فلسفه تحریم ازدواج با محارم نسبی هر چه که باشد، به طور کلی در احکام شرعی باید در نظر داشت که هرچه را از طریق آیات و روایات صحیح به ما رسیده است و ما آنها را به عنوان احکام اسلام میشناسیم، باید تعبداً آنها را بپذیریم، زیرا خداوند احکام را طبق مصالح و مفاسد صادر کرده است و ممکن است مصالح زیادی در این احکام نهفته باشد که هنوز ما قادر به درک آنها نباشیم.
 

حرمت زنا و هم جنس بازی
از مسلمات شریعت اسلام و دیگر ادیان آسمانی، حرام بودن روابط جنسی خارج از ضوابط شرعی است. در قرآن کریم که اولین منبع برای احکام اسلام است، در آیات متعددی به این امر، تصریح شده است: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى  إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً»132؛ «و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است ». هنگامى كه قرآن صفات بندگان خدا را بر مى شمارد مى فرمايد: «وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً»133، «و زنا نمى كنند و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد». هنگامى كه زنان مسلمان، بعد از فتح مكه مى خواستند با پيامبر (ص) بيعت كنند يكى از مواد بیعت آنان، زنا نكردن بود. در اين رابطه قرآن فرموده است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى  أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم»134؛ «اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايسته اى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است » . از آیات دوم و سوم سوره مبارکه نور، میزان سختگیری اسلام نسبت به این گناه بزرگ روشن می شود.
در خصوص همجنس بازی نیز موضع اسلام و قرآن کاملاً مشخص است و از داستان قوم لوط که دچار عذاب الهی شدند، فهمیده می شود که حرمت این گناه، در نزد خداوند متعال از زنا بیشتر است. داستان قوم لوط در موارد متعددی آمده است. از آن جمله میتوانید به سوره اعراف آیه 80 به بعد، هود آیه 70 به بعد، شعراء آیه 165 به بعد و سوره حجر آیه 61 به بعد مراجعه کنید.
درباره فلسفه تحریم زنا و همجنس بازی از منظر اخلاقی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و پزشکی بسیار سخن گفته شده است. از دید علم پزشکی ثابت شده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريها است و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كرده اند باز آمار نشان مى دهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مى دهند.
بيمارى هاى آميزشى امراض بسيار مهمى هستند كه به دليل خطرناك و مسرى بودن به عنوان مهمترين بيمارى هاى پوستى به شمار مى روند. همچنين به دليل ضايعات و اختلالاتى كه در ديگر اعضاى بدن بوجود مى آورند در طب عمومى نيز جايگاه ويژه اى دارند. بيمارى هاى آميزشى شامل بيمارى هاى سيفليس، سوزاك، شانكروئید، عفونت کلامیدیا و ... مى شود.
بیماری خونی همانند هپاتیت ب نیز از طریق روابط جنسی، سرایت پیدا می کند.
گرچه این بیماریها در روابط بین زوجین نیز ممکن است دیده شوند، اما در روابط ناسالم خارج از چهارچوب خانواده، بسیار بیشتر مشاهده میشوند؛ از این رو پزشکان همواره توصیه میکنند که بهترین راه پیشگیری این بیماری‌ها، پرهیز از روابط جنسی مشکوک و پرخطر می‌باشد.
برخي از بيماريها در بين افراد همجنس باز بيشتر ديده مي شود؛ براي مثال امروزه معلوم شده است كه شيوع بيماري پاركينسون در بين این افراد بيشتر از مردم عادي است.
از جمله بیماریهای مهلکی که روابط ناسالم جنسی در شیوع آن در سطح جهان، نقش عمدهای دارد، ايدز است. این بیماری، در بین همجنس بازان شایعتر است و تاکنون هیچ راه درمانی مؤثری برای آن، یافت نشده است. اين بيمارى در سالیان اخیر در کشورهای اروپائى، آمريكائى و آفریقایی شيوع قابل توجهى يافته و موجب مرگ هزاران نفر شده است اما خوشبختانه در سطح كشورهاى اسلامى گسترش چندانى نيافته که آن هم به دلیل پایبندی نسبی مسلمانان به احکام نورانی اسلام بوده است.
 

اجتناب از روابط جنسی در ایام قاعدگی
از جمله مسائل بهداشتی که در قرآن کریم آمده، اجتناب از روابط جنسی در زمان عادت ماهانه زنان، می باشد. بر همین اساس، فقهاء از نظر شرعی برای این روابط حرمت و کفاره قائل شدهاند. در قرآن کریم آمده است: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين »135؛ «و از تو، در باره خون حيض سؤال مى كنند، بگو چيز زيانبار و آلوده اى است از اين رو در حالت قاعدگى، از آنان كناره گيرى كنيد و با آنها نزديكى ننمايد تا پاك شوند و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، به نزد آنان بروید. خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد».
در فلسفه این حکم شرعی، این گونه گفته شده است که از نظر بهداشتی، انجام روابط جنسی در این ایام مخاطراتی برای زن و مرد هر دو دارد. از جمله این که خون قاعدگی محيط مناسبي براي حضور و رشد و انتقال عوامل بيماري زاست. بنابراين درصورت آلودگي يكي از زوجين به يك عامل عفوني ميكربي يا ويروسي (مثل سوزاك، سيفيليس، كلاميديا و عامل ايدز و ويروس تب خال) امكان انتقال اين عامل به ديگري در زمان قاعدگي افزايش مييابد. علاوه بر اين قاعدگي ممكن است يكي از عوامل بيرون ريختن تب خالهاي تناسلي در زنان باشد. در يك مطالعه در دانشگاه ميشيگان بر اساس مصاحبه هاي انجام شده نشان داده شد كه احتمال ابتلا به عفونتهاي كلاميديايي با رابطه جنسي حين قاعدگي ارتباط مستقيم دارد.
همچنین این کار موجب افزایش مدت و شدت خونريزي می شود. افزايش خونريزي از علائمي است كه ممكن است افراد بدين خاطر تشويق به برداشتن رحم در دوران نزديك به يائسگي شوند. به عبارت ديگر احتمال داده می شود افرادي كه حين قاعدگي اقدام به نزديكي نميكنند كمتر تحت عمل هيستركتومي يا برداشتن رحم قرار ميگيرند.
در يك مطالعه ديگر بر روي 498 زن نازا، آندومتريوز (Endometriosis) با احتمال داشتن رابطه جنسي حين قاعدگي رابطه مستقيم داشت. آندومتريوز عبارت‌ است‌ از اختلالي‌ كه‌ در آن‌ بافت‌ مشابه‌ پوشش‌ داخلي‌ رحم‌ (آندومتر) در نقاطي‌ غيرمعمول‌ در قسمت‌ پاييني‌ شكم‌ ظاهر شود. از این رو داشتن رابطه جنسی در این ایام، احتمال ناباروری را افزایش می دهد.
 

 

بخش سوم) قرآن و تغذیه
غذا جزء نیازهای ابتدایی انسان برای بقا است. بدون خوردن و آشامیدن، بشر بیش از چند روز توان زنده ماندن ندارد. از طرف دیگر تغذیه در سلامتی انسان، نقش بسیار مهمی دارد. از دید اسلام، تغذیه در روح و در نتیجه در سرنوشت انسان، نیز اثر گذار است. از این رو در تعالیم اسلامی خصوصاً درآموزه های قرآن کریم، عنایت ویژه ای به این مبحث شده و آیات متعددی در این باره وجود دارد. در قرآن کریم همانگونه که به انسان دستور داده شده که در آفرینش خود نظاره کند136، دستور داده شده که به غذای خود نظاره افکند و درباره آن بیندیشد که چگونه برای او فراهم آمده است: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً وَ حَدائِقَ غُلْباً وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»137؛ «انسان بايد به غذاى خويش (و آفرينش آن) بنگرد ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم سپس زمين را از هم شكافتيم و در آن دانه هاى فراوانى رويانديم و انگور و سبزى بسيار و زيتون و نخل فراوان و باغهاى پردرخت و ميوه و چراگاه تا وسيله اى براى بهره گيرى شما و چهارپايانتان باشد».
روشن است كه منظور از «نگاه كردن»، تماشاى ظاهرى نيست، بلكه به معنى دقت و انديشه در ساختمان اين مواد غذايى، و اجزای حياتبخش آن و تأثيرات شگرفى است كه در وجود انسان دارد و سپس انديشه در قدرت و دانایی خالق آنها است که با فرو فرستادن باران و مهیا نمودن زمین، گیاهان متنوعی را به وجود آورد که غذای انسان و حیوانات اهلی او باشند و از این حیوانات نیز منافع گوناگونی نصیب او بشود؛ در حالیکه اگر یکی از اجزای این زنجیره مفقود شود، هیچ کاری از دست انسان ضعیف برنمی آید: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعين »138؛ «بگو به من خبر دهيد اگر آبهاى شما در زمين فرو رود، چه كسى مى تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟».
در این بخش، برخی از موارد قرآنی مربوط به تغذیه انسان را که از نظر پزشکی نیز جالب توجه است، مطرح نموده و توضیح مختصری در ذیل هر مورد میآوریم.
 

طیّب بودن غذا
مهمترین و بارزترین ویژگی غذا که در قرآن بارها به آن تأکید شده، طیب و پاکیزه بودن آن است؛ آیات فراوانی وجود دارند که لزوم طیب بودن خوردنیها را یادآوری کرده اند: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُم»139، «از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد»؛ «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً»140، «اى مردم! از آنچه در زمين است، در حالی که حلال پاكيزه باشد، بخوريد»؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُون »141، «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را پرستش مى كنيد»؛ «يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليم»142؛ اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مى دهيد آگاهم ».143
طیّب در لغت به هرچیز دلپسند و مطابق با طبع آدمی گفته می شود که جسم و روح انسان از آن لذت میبرد و ضد آن «خبیث» است144.
به طور کلی، فلسفه حلال یا حرام اعلام کردن برخی چیزها از جمله خوردنیها و آشامیدنیها در اسلام، بر محور طیّب بودن یا خباثت آنها، استوار گشته است؛ از جمله می فرماید: «يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبات »145، «از تو سؤال مى كنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده »؛ و در جای دیگر می فرماید: «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْه همْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث »146، «کسانی كه از فرستاده خدا، پيامبر «امّى» پيروى مى كنند كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند، آنها را به معروف دستور مى دهد، و از منكر باز ميدارد، أشياء پاكيزه را براى آنها حلال مىکند و ناپاكيها را تحريم مى كند». طیب بودن یا خبیث بودن اعم از پاکیزگی و خباثت مادی و معنوی است و هر دو نوع آن مورد توجه شارع است.
توجه به ملاک طیّب بودن و خباثت مادّی در حلّیّت و حرمت امور، نشان از هماهنگی نظام تشریع با نظام تکوین است؛ چرا که انسان ذاتاً از موارد ناپسند و مضرّی که در اسلام حرام شمرده شده، نفرت دارد و گریزان است. از این رو خوردن برخی چیزها مانند خون و مردار و نجاسات، به طور مطلق حرام شده است. از طرف دیگر، با توجه به این که برخی خوراکیها، خباثت معنوی می آورد و اثر منفی در روح و روان آدمی دارد، حرام شدهاند. به همین دلیل خوردن غذایی که ظاهراً سالم است ولی با پول حرام تهیه شده و یا غصبی است، حرام اعلام شده است.
البته در برخی موارد هم اثر سوء جسمی و هم اثر سوء معنوی، با همدیگر وجود دارند که حرمت آن را مضاعف میکنند. بدیهی است که تشخیص طیب بودن یا خباثت چیزی به طور مطلق یعنی هم از حیث مادی و هم از حیث معنوی، از گذشته های دور تا به امروز که به اصطلاح، فنّاوریهای بشری پیشرفت نموده، از دایره تواناییهای انسان خارج است. از این رو خداوند متعال با لطف و رحمتی که به بندگانش دارد، آنها را به حال خود رها نکرده و از طریق نزول وحی، آگاهی های لازم را از غیب، به پیامبرانش رسانده و در اختیار بشریت گذارده است: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى  ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي  مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ»147؛ چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همان گونه كه شما هستيد واگذارد مگر آنكه ناپاك را از پاك جدا سازد. و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب آگاه كند ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برمي گزيند. پس به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست».
با توجه به مطالب فوق، یافته های علم پزشکی می تواند به ما برای پیدا کردن طیب بودن یا خباثت مادی خوردنیها و آشامیدنیها، که از جمله ملاکهای مدنظر شارع مقدس در تشریع بوده است، یاری رساند؛ کاری که در ادامه مطالب این بخش، به دنبال آن خواهیم بود.
 

عدم اسراف و پرخوری
قرآن کریم برای تغذیه، یک اصل کلی و فراگیر را قرار داده و آن عدم اسراف است: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين »148؛ «بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد». در آیه ای دیگر ضمن برشمردن انواع خوردنیهایی که از راه زراعت به دست می آید، از اسرافکاری، منع می کند: «وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ»149؛ « اوست كه باغهاى نیازمند داربست و غیر نيازمند به داربست را آفريد همچنين درخت خرما و انواع زراعت را كه از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند و (نيز) درخت زيتون و انار را كه از جهتى به هم شبيه و از جهتى تفاوت دارند. از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند، بخوريد و حقّ آن را به هنگام درو بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد».
«اسراف» در لغت به معنی خروج از حد تعیین شده برای افعال انسان است150 که ضد آن، اعتدال و میانهروی در کارها است. كلمه «اسراف» كلمه بسيار جامعى است كه هر گونه زياده روى در كميت و كيفيت و بيهوده گرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود و اين روش قرآن است كه به هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصيه مى كند151.
 از مصادیق بارز اسراف در تغذیه، زیاده روی در خوردن و به عبارتی پرخوری است. این صفت در قرآن مذموم شمرده شده و همانطور که در آیات فوق دیدیم، خداوند متعال، اسرافکاران را دوست نمیدارد؛ حتی این عمل، خشم و غضب خداوند متعال را در پی دارد: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي  وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي  فَقَدْ هَوى »152؛ «بخوريد از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم و در آن طغيان نكنيد كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوب مى كند».
در این آیه، از واژه «طغیان» استفاده شده که در لغت به معنای تجاوز از حد و مرز تعیین شده است153؛ از این رو مترادف با اسراف می باشد. ضمیر در «فيهِ» به «اکل» یعنی خوردن برمیگردد؛ بنابراین آیه می فرماید: در خوردن از حد تجاوز نکنید چرا که این کار، غضب خدا را در پی دارد و عاقبت کسانی که به غضب خدا دچار میشوند، مشخص است. البته طغیان در خوردن می تواند مصایق دیگری نیز داشته باشد، همانگونه که برخی از مفسرین، آن را به کفران نعمت و ناسپاسی، تفسیر کرده اند154.
در توصیف کافران آمده است که آنها در دنیا همانند حیوانات میخورند: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم »155؛ «كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مى گيرند و همچون چهارپايان مى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست ». چه این خوردن کافران بدون قدرشناسی از خداوند روزی دهنده باشد یا توجهی به حلال و حرام بودن غذا نداشته باشند و چه همانند حیوانات تا جایی که بتوانند بخورند و شکمهایشان را پر کنند؛ همچنانی که در جهنم نیز شکمهای خود را از درخت زقوم پر میکنند و همانند شتران تشنه، از حمیم دوزخ مینوشند: ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ»156؛ « سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده! قطعاً از درخت زقّوم مى خوريد و شكمها را از آن پر مى كنيد و روى آن از آب سوزان حمیم مى نوشيد و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش، از آن مى آشاميد».
در روایات نیز پرخوری به شدت مذمت شده و ریشه تمام بیماریها دانسته شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ الْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مَفْسَدَةٌ لِلْبَدَنِ وَ مَوْرَثَةٌ لِلسَّقَمِ وَ مَكْسَلَةٌ عَنِ الْعِبَادَةِ»157؛ «از پرخوری بپرهیزید چرا که باعث تباهی بدن و موجب بیماری و کسالت در عبادت می شود» و نیز فرمودهاند: «مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْن»158؛ «انسان هیچ ظرفی را بدتر از شکم، پر نکرده است».
امروزه مضرات پرخوری و چاقی بر کسی پوشیده نیست و همگان از آن آگاهی دارند. چاقی از طریق اثرات بد مکانیکی، متابولیسمی و فیزیولوژیکی بر فعالیت طبیعی بدن اثر گذاشته و به آن آسیب میرساند و بیماریهای ثانویه وخیمی ایجاد می کند که زندگی را به مخاطره میاندازند. در اثر این بیماریها، زندگی عادی مختل شده و عمر کوتاه می شود. برخی از این بیماریها عبارتند از:
1. بیماری قلبی
احتمال ابتلا به بیماری قلبی در افرادی که چاقی مفرط دارند تقریباً ۶ برابر افرادی است که وزن طبیعی دارند. امروزه بیماری قلبی علت اصلی مرگ و میر انسانها است و افراد چاق، زودتر به بیماری قلبی دچار میشوند و زندگی آنان کوتاهتر است.
2. فشار خون بالا
فشار خون بالا (Hypertension)، عارضه‌ای است که در آن فشار خون به طور مزمن بالاتر از حد طبیعی است. این عارضه که در افراد چاق، رواج بسیار بیشتری دارد، به آسیب دیدگی رگهای خونی سرتاسر بدن منجر شده و زمینه ساز سکته مغزی، آسیب دیدگی کلیه و سفت شدن سرخرگها است.
3. کلسترول خون بالا
مقادیر کلسترول معمولاً در افرادی که چاقی مفرط دارند بالاست. کلسترول بالا عامل دیگری است که زمینه ابتلا به بیماری قلبی و عروقی را فراهم می کند.
4. دیابت
احتمال ابتلا افراد چاق به دیابت نوع ۲ یا دیابت بزرگسالان (که در گذشته دیابت ناوابسته به انسولین نامیده میشد) ۴۰ برابر است. بالا رفتن قند خون که ویژگی اصلی دیابت است به آسیب دیدگی بافتهای تمام بدن منجر می شود. دیابت علت اصلی نابینایی بزرگسالان، علت عمده نارسایی کلیه و علت بیش از نیمی از تمام قطع عضوها است.
5. سندرم آپنه (بی دمی) خواب
آپنه (apnea) یا قطع شدن تنفس هنگام خواب، معمولاً در افراد چاق به دلیل فشرده شدن گردن روی می دهد که راه هوا را به ریه ها میبندد. آپنه خواب به خرناسهای بلند می انجامد و در میان خرناسها فواصل زمانی انسداد کامل وجود دارد که در طول آن هیچ هوایی وارد ریه ها نمی شود. فردی که خوابمی تواند منجر به فشار خون بالا، اختلالات ضربان قلب و مرگ ناگهانی ش است معمولاً خود اصلاً متوجه این موضوع نمی شود یا فقط میداند که خوب نمیخوابد و دائماً در طول شب بیدار می شود. این عارضه ود.
6. نارسایی تنفسی
افراد چاق احساس میکنند که ورزش موجب به تنفس افتادن بسیار سریعشان می شود و حتی هنگام انجام فعالیت های عادی به نفس نفس میافتند. در افراد چاق اندازه ریه ها کوچکتر می شود و دیواره قفسه سینه بسیار سنگین و بالا آمدن آن دشوار میگردد.
7. سوزش معده
اسید جزیی از معده است و معده آن را برای کمک در هضم غذا تولید می کند و تا زمانی که در معده قرار دارد به ندرت مشکلی ایجاد می کند. هنگامی که اسید از دریچهای سست یا سنگین در بالای معده به درون مری تراوش می کند نتیجه آن «رفلاکس معدوی - مروی» (Gastroesophageal reflux) نام دارد. در این بیماری، سوزش مری به وسیلۀ اسید قوی معده است. این وضعیت اغلب در شب و به ویژه پس از یک وعده غذایی سنگین یا دیر هنگام ایجاد می شود.
8. آسم و برونشیت
ابتلا به آسم با چاقی در ارتباط است و احتمال ابتلا به آن در افراد چاق، تقریباً ۳ برابر وضعیت طبیعی است.
9. بیماری کیسه صفرا
بیماری کیسه صفرا اغلب چندین بار در افراد چاق روی می دهد که تا حدی ناشی از تلاشهای مداوم برای رژیم گرفتن است که زمینه را برای ابتلا به این بیماری فراهم می کند. اگر در کیسه صفرا سنگ تشکیل شود و درد شکم یا زردی ایجاد کند کیسه صفرا را باید خارج کرد.
10. بیماری عاطفی و روانی
عواطف افرادی که چاقی مفرط دارند با چالش های همیشگی روبرو است مانند نارضایتی خانواده و دوستان و تحقیر و کنایه از سوی افراد غریبه و نا کامی مکرر در رژیم گرفتن. این افراد اغلب در محیط کار مورد تبعیض قرار میگیرند و نمیتوانند از سوار اتوبوس و هواپیمای مسافربری شوند. فردی که چاقی مفرط دارد حتی در کارهای کم اهمیت روز مره با چالش هایی روبرو می شود که دیگران نمیتوانند درک کنند. افراد چاق نمیتوانند کارهای ساده را انجام دهند و بالا رفت از پله ها یا بستن کفشها برای آنان کار بسیار دشواری است. به همین خاطر این گونه افراد، در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند.
11. اثرات اجتماعی
افرادی که چاقی مفرط دارند از واجد شرایط نبودن برای انواع بسیاری از مشاغل و تبعیض در فرصتهای شغلی نیز رنج میبرند. احتمال درصد بیکاری افراد چاق بیشتر است. باور کلی جامعه این است که چاقی نتیجه ضعیف النفس بودن و عدم کنترل بر خواسته های خود در برابر غذا است. بسیاری از افرادی که چاقی مفرط دارند ترجیح میدهند از برخوردهای اجتماعی یا مکانهای عمومی پرهیز کنند و به جای خجالت کشیدن، محدود کردن آزادی خود را انتخاب می کنند.
 

فواید روزه داری
همانطور که دیدیم در دین مبین اسلام، زیاده روی در تغذیه و پرخوری، بسیار مذموم بوده و با آشکار شدن مضرات آن، مهر تأییدی بر حکیمانه بودن تعالیم انسان ساز این دین، زده شده است. از طرف دیگر، در این شریعت مقدس، دستوراتی وجود دارد که علاوه بر اثرات سازنده معنوی آن، در حفظ سلامت جسم انسان نیز بسیار مؤثر است. از جمله این دستورات که درست در جبه ه مخالف اسراف و زیاده روی در خوردن قرار دارد، «روزه» است.
هدف اصلی از تشریع روزه، بنابر آیات قرآن، رسیدن به تقوا معرفی شده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون »159؛ «اى کسانی كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما واجب شده، همان گونه كه بر افراد قبل از شما واجب بوده است شاید که پرهيزكار شويد». روزه عامل مؤثرى است براى پرورش روح تقوا و پرهيزگارى در تمام زمينه ها و همه ابعاد. روزه خیرات و برکات فراوانی دارد که نصیب روزهدار می کند: «وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»160؛ «و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد». عبارت «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ » در این آیه، حاكى است كه اگر بدانيد و دقت كنيد پى خواهيد برد كه در تشريع روزه خير و صلاح شما در نظر گرفته شده است.
روزه مجموعهای از انجام ندادنیها و خودنگهداری در برابر تمایلات است. از جمله بارزترین آنها، خودداری از خوردن و آشامیدن برای مدتی معین است. این امر با توجه به ضررهایی که برای پرخوری ذکر شد، باعث می شود که روزه از نظر پزشکی جالب توجه و حائز اهمیت باشد. یکی از آثاری که برای روزه ذکر شده، سلامتی بدن انسان است. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که «صُومُوا تَصِحُّوا»161؛ «روزه بگیرید تا سالم بمانید».
اگر بخواهیم در یک جمله فواید روزه داری را از نظر پزشکی بگوییم، آن جمله این است که: «با روزه داری و حفظ حالت خودنگهداری ناشی از آن در دیگر ایام، تمام آثار سوء پرخوری و چاقی، برطرف می شود». تمام عوارض چاقی که به برخی از آنها اشاره کردیم، ناشی از زیاده روی و اسراف در خوردن و آشامیدن است؛ پس اگر جلوی این اسراف و زیاده روی گرفته شود، خود به خود، این عوارض نیز بر طرف می شود. با نگاهی به فهرست طولانی بیماریهای ناشی از چاقی، هر انسانی، انگیزه پیدا می کند که برای مصون ماندن یا رهایی از این مصیبت، خود را به سختی بیندازد. قطعاً برای یک فرد مسلمان، روزه گرفتن، تکلیفی است که در ضمن آن، خواسته فوق، حتی اگر خود فرد توجهی به آن نداشته باشد، محقق می شود.
علاوه بر اینکه روزه داری به دستگاه گوارش استراحت می دهد و موجب تجدید قوای آن می شود، چربیهای کهنه، به مصرف میرسد و با پایان 30 روز روزهداری در ماه رمضان، یک بدن تازه تعمیر شده و آزاد گردیده از قید و بند سموم و کهنه ها، خواهیم داشت.

انواع غذاهای مناسب در قرآن
در قرآن کریم از انواع و اقسام خوردنیها و آشامیدنیها سخن به میان آمده که استفاده از آنها برای انسان مفید و ضروری بوده و به عنوان نعمتها و روزیهای خداوند متعال برای انسان نام برده شدهاند. بیگمان این نام بردن، به معنای انحصار مواد غذایی مفید در این موارد نیست اما توجه به این موارد قرآنی، جالب توجه بوده و ما میتوانیم در برنامه غذایی خود به این موارد بیشتر اهمیت بدهیم.
 

شیرمادر
اولین غذای مناسبی که نوزاد انسان پس از به دنیا آمدن، قادر به خوردن آن است، شیر مادر می باشد. شیر مادر هدیه ویژه پروردگار برای طفل است. دوران شیرخوارگی حساس‌ترین مرحله از مرحله رشد و تکامل کودک است، بنابراین در این بره ه از زندگی باید توجه بیشتری به مراقبت از تغذیه و سلامت کودک و مادر داشت. خداوند متعال توصیه می‌کند که مادران، 2 سال تمام به بچه‌های خود شیر بدهند: «وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ»162؛«مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر می‌دهند؛ (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند».
امروزه در اين مطلب كه شير مادر بهترين غذا براي نوزادان است شكي نيست. مطلبي كه حدود 1400 سال پيش در قرآن آمده، امروزه بعد از مطالعات فراوان علمي اثبات شده است. درباره فواید شیر مادر تاکنون بسیار گفته و نوشته شده است. پژوهشگران مشاهده کرده اند که شیر مادر بهترین نوع غذا و محافظت برای سلامتی کودک تا 6 ماهگی است. از آن به بعد، میتوان از غذاهای کمکی نیز استفاده کرد. شیر مادر، کودک را در برابر بسیاری از بیماریهای مزمن نیز محافظت می کند.
از دیگر مزایای شیر مادر برای کودک، میتوان به این موارد اشاره کرد: تقویت سیستم ایمنی کودک، کاهش خطر ابتلا به آسم و عفونتهای تنفسی و گوارشی، کاهش ابتلا به انواع حساسیتها، رشد طبیعی و صحیح دندان ها و لثه، افزایش ضریب هوشی کودک، کاهش خطر سندرم مرگ ناگهانی کودک و همچنین کاهش خطر بیماریهای مزمن مانند: چاقی، دیابت، نارسایی قلبی، فشار خون بالا، کلسترل بالا و سرطان خون در خردسالی.
شیر دادن به کودک برای مادران هم فواید بسیاری دارد که به چند مورد آن اشاره میکنیم: حضور بیشتر و مؤثرتر مادر در کنار بچه، بازگشت سریع به وزن دوران قبل از بارداری، کاهش خون ریزی پس از وضع حمل و بازگشت سریع به وضعیت پایدار قاعدگی، کاهش خطر ابتلا به سرطان رحم و تخمدان و دیابت نوع دوم، کاهش خطر ابتلا به پوکی استخوان و شکستگی لگن، افزایش رضایت باطنی و کاهش خطر افسردگی پس از زایمان.
 

شير حیوانات اهلی
شیر از کامل‌ترین و قدیمی‌ترین غذاهای شناخته شده توسط بشر است که با برخورداری از ترکیبات بالایی چون پروتئین، کلسیم، فسفر و ویتامین‌ها و مواد معدنی، نارسایی‌های ناشی از سوء تغذیه را جبران می‌کند و مانع بروز بسیاری از عوارض و بیماریها می شود. برای نوزادانی که از شیر مادر، محروم هستند، شیر حیوانات اهلی، می تواند جایگزین مناسبی باشد.
در چند جای قرآن کریم به نعمت شیر، در کنار دیگر فوایدی که حیوانات برای انسان دارند، اشاره شده است: «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ وَ لَهُمْ فيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ»163؛ «آيا نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟ و آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مى كنند و براى آنان بهره هاى ديگرى در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهايى گوارا آيا با اين حال شكرگزارى نمى كنند؟» شیر جزء منافعی است که از حیوانات، عائد انسان می شود اما آنرا به طور جداگانه، با لفظ «مَشارِب» (نوشيدنيها) نام برده تا آن را برجسته کند164. تعبير به «مشارب» اشاره به شيرهايى است كه از چهارپايان مختلف گرفته مى شود، و قسمت مهمى از مواد غذايى انسان از آن و فراورده هاى آن تامين مى گردد165.
در قرآن، فرآیند تولید شیر در حیوانات، به عنوان یک عبرت و وسیله درس آموزی معرفی شده است: «وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في  بُطُونِها وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُون »166؛ «و براى شما در چهارپايان عبرتى است از آنچه در درون آنهاست [از شير] شما را سيراب مى كنيم و براى شما در آنها منافع بسيارى است و از گوشت آنها مى خوريد» و در جای دیگر با اشاره به چگونگی تولید شیر و ویژگیهای آن می فرماید: «وَ إِنَّ لَکُمْ فِی انعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِلشَّارِبِینَ»167؛«و در وجود چهارپايان، براى شما (درسهاى) عبرتى است از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالص و گوارا به شما مى نوشانيم ». در این آیه، بیان می کند که شیر حیوان، بین «فَرث» و «خون» تولید می شود.
«فَرث» در لغت به معنى غذاهاى هضم شده درون معده است168 كه به مجرد رسيدن به روده ها مواد مفید آن جذب شده و وارد خون مى گردد. این مواد از طریق خون، به غده های شیرساز پستان حیوان منتقل شده و به شیر تبدیل می شود. نکته عبرت آموز آن برای انسان این است که از مواد اولیه تنفر آمیز و آلودهای همچون فرث و خون، نوشیدنی خالصی حاصل می شود که برای نوشندگان آن گوارا و دلچسب بوده و فواید بسیاری نیز در پی دارد. از این آیه استفاده می شود که شیر بایستی خالص باشد تا گوارا بوده و خواص لازم را داشته باشد.
خواص بیشمار شیر در کنار لذت و گوارایی نوشیدن آن، باعث شده که خداوند از آن به عنوان یکی از نعمتهایی که نصیب بهشتیان می شود، نام ببرد: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي  وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها ... أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ»169؛ «توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، چنين است: ... در آن نهرهايى از شير كه طعم آن تغییر نکرده است».
 

گوشت حیوانات
یکی دیگر از منابع غذایی مهم انسانها، گوشت حیوانات است که در قرآن از آن به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی یاد شده است: «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُون»؛  «و همواره (در بهشت) از انواع ميوه ها و گوشتها از هر نوع كه بخواهند در اختيارشان مى گذاريم ». این مسأله می تواند نشان دهنده اهمیت گوشت در سلامتی و تأمین نیازهای انسان باشد که خوشایند طبع انسان نیز هست و به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی برگزیده شده است.
منابع تأمین گوشت مورد نیاز انسان متنوع می باشند که در قرآن به آنها اشاره شده است. از جمله مهمترین این منابع، گوشت حیوانات اهلی است. در قرآن کریم آمده است: «وَ انعامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْ‌ءٌ وَ مَنَافِعُ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ»170؛«و چهارپایان را آفرید؛ در حالی که در آن‌ها برای شما وسیله پوشش و منافع دیگری است و از گوشت آن‌ها می‌خورید!». «أنعام» جمع نَعَم است و منظور از آن گاو، گوسفند و شتر (اهلی و وحشی) می باشد171.
البته به طور مطلق، خوردن هر گوشتی، برای مسلمانان مجاز نیست: «أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهيمَةُ الْأَنْعامِ إِلاَّ ما يُتْلى  عَلَيْكُم»172؛ «و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده می‌شود». از این رو در اسلام گوشتها دارای احکام خاصی می باشند که برای اطلاع از آنها میتوان به کتب فقهی مراجعه کرد.
در قرآن کریم از گوشت پرندگان هم یاد شده است. یک بار در وصف نعمتهای بهشتی که فرموده است: «لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون »173؛ «و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند» و دیگری در داستان حضرت موسی (علیه السلام) و بنیاسرائیل که خداوند متعال از لطف ویژه خود به آنها در رساندن نوع خاصی از پرندگان به نام «سَلوی» برای تغذیه شان خبر می دهد: «وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى  كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون »174؛ «و ابر را بر شما سايبان قرار داديم و «منّ» و «سلوى» را بر شما فرستاديم (و گفتيم:) از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد! (ولى شما كفران كرديد) آنها به ما ستم نكردند بلكه به خود ستم مى نمودند».
«منّ» را برخی از مفسرین، عسل یا صمغ و شیره شیرین درختی خاص و «سَلوی» را نوعی پرنده پرگوشتی که اندازه کبوتر است، دانسته اند175 و برخی نیز تصریح کرده اند که منظور از «سَلوی» بلدرچین است176.
منّ و سلوی، غذایی مقوی را تشکیل میداده که خداوند متعال برای بنیاسرائیلی که مجبور به پیادهروی طولانی در بیابان شده بودند، روزی کرده بود. اما بنی اسرائیل که قومی لجوج بودند، کفران نعمت و ناسپاسی کرده و به جای این خوراک مقوی، درخواست سبزیجات و حبوبات کردند که ارزش غذایی کمتری داشت: «وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى  لَنْ نَصْبِرَ عَلى  طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى  بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»177؛ و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفاء كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مى روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد. موسى گفت: آيا غذاى پست تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى كنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست. و (مُهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدا شدند».
راجع به گوشت ماهی، در قرآن کریم آمده است که مصرف گوشت آبزیان حلال است: «أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ»178؛ «صيد دريا و طعام آن براى شما و كاروانيان حلال است تا از آن بهره مند شويد» این آیه برای بیان حلال بودن صید از دریا برای شخصی است که جهت عمل حج، مُحرِم شده است، اما اشکالی ندارد که به طریق اولی برای شخص غیر محرم هم صادق باشد. البته برای آگاهی از جزئیات این حکم، باید به منابع فقهی مراجعه کرد.
نکته ای که در آیات مربوط به گوشت آبزیان مورد توجه قرار گرفته، تازه بودن آن است: «وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا»179؛ «او كسى است كه دريا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد». «طَرِيّ» از کلمه «طراوت» گرفته شده که به معنای تر و تازه است180. آوردن این وصف برای گوشت ماهیان، نشان می دهد که به قول معروف، هر وقت ماهی از آب صید شود، تازه و با طراوت است و بعد از گذشت مدتی این طراوت و تازگی را از دست می دهد و سریع میگندد؛ به همین خاطر باید سریع به مصرف برسد.
در آیه ای دیگر مشابه این آیه، بیان می کند که ماهی تازه، هم از آبهای شیرین قابل صید است و هم از آبهای شور، در حالی که این دو نوع آب، عین هم نیستند: «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا»181؛ «دو دريا يكسان نيستند اين يكى دريايى است كه آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش خوشگوار است، و آن يكى شور و تلخ و گلوگير (امّا) از هر دو گوشتى تازه مىخوريد».
 

گیاهان
گیاهان، دانه ها و میوه های به دست آمده از آنها، در تغذیه و حیات انسانها و دیگر جانداران، نقش عمدهای دارند. در قرآن کریم، رویش گیاهان مختلفی از آب باران که غذای انسان و حیوانات را تشکیل میدهند، به عنوان آیه و نشانهای از قدرت و حکمت الهی نام برده شده است: «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ في  ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى »182؛ «همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد و راه هايى در آن ايجاد كرد و از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم. هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلّماً در اينها نشانه هاى روشنى براى خردمندان است ».
در آیه ای دیگر با اشاره به دانه های خوراکی و باغهای میوه، می فرماید: «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُون  وَ جَعَلْنا فيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فيها مِنَ الْعُيُونِ لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْديهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ»183؛ «زمين مرده براى آنها آيتى است، ما آن را زنده كرديم و دانه هایی از آن خارج ساختيم كه از آن مى خورند و در آن باغهايى از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمه هايى از آن جارى ساختيم تا از ميوه آن بخورند در حالى كه دست آنان هيچ دخالتى در ساختن آن نداشته است! آيا شكر خدا را بجا نمى آورند؟».
در قرآن کریم از گیاهان مختلفی نام برده شده است که خواص هر کدام امروزه در پزشکی مورد بررسی قرار گرفته اند و تحقیقات روی آنها همچنان ادامه دارد. گياهاني که قرآن مجيد از آن ها نام برده است هم از نظر خواص و کاربرد و هم از جهت اشاره به رويدادها و وقايعي که همراه با نام اين گياهان آمده نيز از اهميت ويژهاي برخور دارند و شناخت اين گياهان براي فهم بسياري از آيات لازم است. اشاره به گیاهان زراعی در قرآن، تنها شامل اسم گیاه نمی شود، بلکه به محصول آنها همچون «سُنبُله» (خوشه گندم)، «حَبّ» (دانه)، «فاکِهَة» (میوه)، «ثَمَرات» (میوه ها) و اجزای آنها مثل «جِذع» (تنه درخت خرما)، «فَرع» (شاخه درخت )، «زَهرَة» (شکوفه)، «وَردة» (گل) و «وَرَق» (برگ) نیز اشاره شده است. اسامی گیاهان مفیدی که در قرآن کریم به عنوان غذا یا نعمت یاد شده اند، در زیر آمده است:
انار (رُمّان)184، انگور (عِنَب و جمع آن أعناب)185، خرما (رُطَب، نَخل، نَخلَة)186، موز (طَلح)187، انجیر (تین)188، زَیتون189، گیاهی خوشبو (رَیحان)، سبزیجات (بقل)190، خیار (قِثّاء)191، سیر (فوم)192، پیاز (بَصَل)193، عدس194، زنجبيل195، کدو (یقطین)196، علفی خوردنی مانند تره یا یونجه (قَضْب)197 و سدر198.
 

شیوه نگهداری صحیح غلات
در قرآن کریم آیه ای است که از نظر شیوه صحیح انبارداری و نگهداری غلات می تواند مورد توجه قرار بگیرد. در جریان حضرت یوسف (علیه السلام) در مصر که خواب فرعون را به هفت سال قحطی تعبیر نمود، برای رهایی از مضیقه غذایی در این سالها، پیشنهاد ذخیره سازی گندم را داد اما برای اینکه در این مدت طولانی گندمها، نپوسند و از بین نروند، فرمود که گندمها را پس از درو، خرمن نکرده و در خوشهاش نگه داری کنند: قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في  سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ»199؛ «یوسف فرمود: هفت سال با جديّت زراعت مى كنيد و آنچه را درو كرديد، جز كمى كه مى خوريد، در خوشه هاى خود باقى بگذاريد».
اگر گندم را از ساقه جدا کرده یا بکوبند خیلی زود فاسد می شود؛ از این رو گفته شده که باقی گذاشتن گندم ها در خوشه، باعث نرسیدن هوا به آن، نگهداری رطوبت طبیعی گندم و جلوگیری از نفوذ حشرات به آن می شود و در نتیجه جلوی فاسد شدن آن را می گیرد.
امکان فاسد نشدن غذا حتی تا صد سال
درباره ماندگاری مواد غذایی، آیه ای از قرآن است که این امر را تا صد سال امکان پذیر، نشان می دهد. در این آیه آمده است: «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى  قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى  عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي  هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى  طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى  حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى  كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ»200؛ «يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مى كند؟!» (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند سپس زنده كرد و به او گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا بخشى از يك روز». فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود که هيچ گونه تغيير نيافته است! ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده) براى اينكه تو را نشانه اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ى مركب سوارى خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى دهيم و گوشت بر آن مى پوشانيم!» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: مى دانم خدا بر هر كارى توانا است».
این آيه به سرگذشت یکی از پیامبران اشاره مى كند كه در اثناى سفر خود در حالى كه بر مركبى سوار بود و مقدارى آشاميدنى و خوراكى همراه داشت از كنار يك آبادى گذشت در حالى كه به شكل وحشتناكى در هم ريخته و ويران شده بود و اجساد و استخوانهاى پوسيده ساكنان آن به چشم مى خورد هنگامى كه اين منظره وحشت زا را ديد، از روی تعجب با خود گفت چگونه خداوند اين مردگان را زنده مى كند؟
در اين هنگام خداوند جان او را گرفت و يكصد سال بعد او را زنده كرد و از او سؤال نمود چقدر در اين بيابان بوده اى؟ او كه خيال مى كرد مقدار كمى بيشتر در آنجا درنگ نكرده فوراً در جواب عرض كرد: يك روز يا كمتر! به او خطاب شد كه يكصد سال در اينجا بوده اى. اكنون به غذا و آشاميدنى خود نظرى بيفكن و ببين چگونه در طول اين مدت به فرمان خداوند هيچگونه تغييرى در آن پيدا نشده است ولى براى اينكه بدانى يكصد سال از مرگ تو گذشته است نگاهى به مركب سوارى خود كن و ببين از هم متلاشى و پراكنده شده و مشمول قوانين عادى طبيعت گشته و مرگ آن را از هم متفرق ساخته است سپس نگاه كن و ببين چگونه اجزاى پراكنده آن را جمع آورى كرده و زنده مى كنيم او هنگامى كه اين منظره را ديد گفت مى دانم كه خداوند بر هر چيزى توانا است يعنى هم اكنون آرامش خاطر يافتم و مساله رستاخيز مردگان در نظر من شكل حسى به خود گرفت.
این آیه دارای نکات معرفتی و اعتقادی راجع به معاد و زنده شدن مردگان است اما آنچه در این آیه مربوط به بحث تغذیه ما می شود، این است که در این آیه، امکان خراب نشدن مواد غذایی حتی تا یکصد سال مطرح شده است. «لَمْ يَتَسَنَّهْ» از ماده «سنه» به معنى سال است، يعنى سال بر آن نگذشته است ولى در اينجا كنايه از عدم تغيير و فاسد نشدن است، يعنى به آنها نگاه كن كه با گذشت آن همه سال، گويى سال و زمانى بر آن نگذشته و تغييرى در آن حاصل نشده؛ اشاره به اينكه خدايى كه مى تواند غذا و نوشيدنى تو را كه قاعدتاً بايد زود فاسد گردد، به حال او نگه دارد، زنده كردن مردگان براى او مشكل نيست201.
بشر تا به امروز علیرغم پیشرفتهای علمی، توانایی نگهداری مواد غذایی برای این مدت طولانی را ندارد و از آنجا که خداوند متعال، چنین اراده کرده است که همه امور را از طریق اسباب آن انجام دهد202، میتوان این آیه را به عنوان یکی از نظریهپردازیهای علمی قرآن قلمداد کرد که دریچه ای را برای تحقیق و پژوهش بر روی محققین باز می کند.
 

خوردن میوه قبل ازغذا
در دو جای قرآن کریم، هنگام توصیف نعمتهای بهشتی، ابتدا اسم میوه را آورده و بعد از آن صحبت از غذاهای گوشتی نموده است. خداوند در یک جا می فرماید: «وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ»203؛ «و همواره از انواع ميوه ها و گوشتها از هر نوع كه بخواهند در اختيارشان مى گذاريم » و در جای دیگر می فرماید: «وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ»204؛ «و ميوه از هر چه اختيار كنند و از گوشت پرنده هر چه بخواهند».
برخی پژوهشگران قرآنی اعتقاد دارند که آمدن میوه قبل از صرف غذا و به خصوص خوردن گوشت، در این آیات بیحکمت نیست و می تواند الگویی برای برنامه غذایی ما در این دنیا نیز باشد به این صورت که بگوییم مصرف میوه همزمان یا بعد از غذا نباشد و سعی کنیم میوه را قبل از غذا تناول کنیم.
امروزه پزشکان و متخصصان تغذیه اعتقاد دارند که به دلیل تفاوت زمان هضم میوه با زمان هضم غذا، خوردن میوه همزمان یا بعد از غذا مفید نیست؛ زیرا از یک طرف به دلیل اینکه غذا باید چند ساعت در معده، بماند تا آماده هضم شود، ویتامینهای موجود در میوه به موقع جذب نمیشوند و از بین میروند. همچنین در این مدت قند میوه تخمیر شده و باعث ايجاد نفخ در معده و ترش كردن مي‌شود.
از طرف دیگر مشکل بعدی زمانی رخ می دهد که غذا به همراه میوه وارد روده ها می شود. میوه ها منابع غنی فیبر هستند. این فیبرها باعث سریع شدن حرکات دودی روده میشوند و در نتیجه عبور مواد غذایی را از دستگاه گوارش تسریع میکنند. به این ترتیب وقتی ما میوه را همراه با غذا یا بلافاصله بعد از آن میخوریم، مواد غذایی با سرعت بیشتری از دستگاه گوارش عبور میکنند و در نتیجه جذب خیلی از مواد مغذی مثل ویتامینها و مواد معدنی، به اضافه چربی حاوی کالری و قند کمتر می شود. به خاطر این مسائل، خوردن میوه همراه با غذا یا بلافاصله پس از آن توصیه نمی شود.
بررسی های علمی نشان می دهد که خوردن میوه قبل از وعده های غذا در بر گیرنده فوائد بسیاری برای بدن است. میوه دارای مواد قندی ساده ای است که به سرعت جذب بدن میشوند و علاوه بر سهولت هضم منبع انرژی مناسبی برای تمام سلولهای بدن هستند. ویتامینهای آن هم در مدت کوتاهی جذب میشوند. پس بایستی میوه را زمانی مصرف کرد که یا معده خالی باشد و یا با فاصله زمانی مناسبی قبل از خوردن غذا باشد.
اینها مطالبی است که علم امروزی برای ما روشن کرده است و کسی در عصر پیامبر اکرم (ص) از این مطالب آگاهی نداشته است. لذا در صورت صحت این مطالب، اعجاز علمی قرآن در این مورد نیز آشکار خواهد شد.
 

حضرت يونس (ع) و بوته ي كدو
در قرآن کریم، داستان حضرت يونس (علیه السلام) و افكنده شدن او در دريا و بلعيده شدن توسط ماهي و خروجش از شكم ماهي و... بيان شده است. در آيات قرآن، به اين موضوع اشاره شده كه وقتی حضرت یونس از شکم ماهی نجات پیدا کرد و به ساحل رسید، بيمار و رنجور بوده و در این حال خداوند بالاي سر وي، گياه كدو را روياند: «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطين »205؛ «او را در يك سرزمين خشك خالى از گياه افكنديم در حالى كه بيمار بود و بوته كدويى بر او رويانديم». «يَقْطين» گياهى است كه ساقه ندارد و داراى برگهاى پهن است  و بسیاری از مفسرین آن را به معنای کدو گرفتهاند206 و در روایات مترادف با «قَرع » دانسته شده207 که به معنای کدو حلوائی یا تنبل در زبان فارسی است و در انگلیسی به آن Pumpkin میگویند208.
برخی مفسرین گفتهاند که كدو علاوه بر اينكه برگهاى پهن و پرآبى دارد و مى توان از آن سايبان خوبى تهيه كرد، مگس نيز بر برگهاى آن نمى نشيند و يونس به خاطر توقف در شكم ماهى پوست تنش آن قدر نازك و حساس شده بود كه از نشستن حشرات بر آن رنج مى برد، او اندام خود را با اين كدو پوشانيد تا هم از سوزش آفتاب در امان باشد و هم از حشرات209. برخی نیز گفتهاند که برگ اين گياه علاوه بر خاصيت حشره زدايي و سايبان بودن، براي درمان كوفتگي نيز مؤثر است210.
متخصصان پوست تاكيد مي‌كنند كه كدو حلوايي در زمينه مراقبت از پوست قدرتمند و بي‌نظير است. اين گياه خوراكي حاوي اكسيد‌هاي قدرتمند آنتي هيدروكسي است كه يك اسيد طبيعي در ميوه است و سلول‌هاي مرده پوست را برطرف كرده و پوست را درخشان مي‌كند. همچنين حاوي ويتامين A است كه به توليد سلول‌هاي پوستي جديد و نرم‌تر و جوان‌تر شدن اين بافت كمك مي‌كند. علاوه بر اين كدو حلوايي به دليل دارا بودن مقادير بالاي بتاكاروتن كه در ميوه‌ها و سبزي‌هاي نارنجي رنگ مثل هويج به وفور يافت مي‌شود، از پوست در برابر تشعشعات ماوراء بنفش محافظت مي‌كند. علاوه بر این كدو حلوايي سرشار از خواص آنتي اكسيداني است كه سلامت بدن را تقويت مي‌كند و خاصيت بيماري زدايي نيز دارد و مجهز به سلاح‌هايي مؤثر براي مقابله با بيماري‌ها است. همچنین این گیاه با داشتن غني‌ترين ريزمغذي‌ها، می تواند نیازهای بدن انسان را به خوبی تأمین کند.
با وجود این خواص در کدو حلوایی، میتوان گفت که اين گیاه دقیقاً همان چيزي بود كه يونس (علیه السلام) به آن احتياج داشت. از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمودند: «كُلِ الْيَقْطِينَ فَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى شَجَرَةً أَخَفَّ مِنْ هَذَا لَأَنْبَتَهَا عَلَى أَخِي يُونُسَ»211؛ «  كدو بخوريد كه اگر خدا گیاهى بهتر و سبكتر از آن سراغ داشت براى برادرم يونس ميرويانيد».
 

حضرت مريم و خوردن خرما
در قرآن کریم ضمن داستان به دنيا آمدن حضرت عيسي (علیه السلام)، آمده است که خداوند متعال به نحو معجزه آسایی، خرمای تازه را در اختیار حضرت مریم (سلام الله علیها) که تازه وضع حمل کرده بود، قرار داد تا از آن بخورد: «وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا»212؛ «و تنه نخل را به طرف خود تكان ده تا خرمای تازه اى بر تو فرو  ريزد از آن بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به اين مولود) روشن دار».
بر اساس این آیات، مفسرین از قدیم این دیدگاه را مطرح کرده اند که برای زنی که تازه وضع حمل کرده، بهترین تغذیه، خرمای تازه است. در روایات نیز این مسأله ذکر شده است. از جمله حضرت علی (علیه السلام) با استناد به این آیه فرمودند: «مَا تَأْكُلُ الْحَامِلُ مِنْ شَيْ ءٍ وَ لَا تَتَدَاوَى بِهِ أَفْضَلَ مِنَ الرُّطَب‏ »213؛ «زن باردار، چیزی بهتر از خرما نمیخورد و با چیزی بهتر از آن مداوا نمی شود».
زنان در چنين حالى نياز شديدى به غذاى نيروبخش و پر ويتامين دارند. امروزه دانشمندان علم تغذیه مى گويند که قند فراوان موجود در خرما از سالمترين قندها است كه حتى در بسيارى از موارد، مبتلايان به بيمارى قند نيز مى توانند از آن استفاده كنند. همچنین در خرما 13 ماده حياتى و پنج نوع ويتامين را كشف كرده اند كه مجموع آنها خرما را به صورت يك منبع غذايى غنى در آورده است214. به همین خاطر اين ميوه داراي ارزش غذايي بالايي است و این ویژگی را دارد که به راحتي جذب بدن شده و نياز حرارتي آن را تأمين كند.
همچنین در خرما مقادیر زیادی، مواد معدنی وجود دارد که می تواند کمبود این مواد را در بدن مادر جبران کند. خرما علاوه بر نکات گفته شده، مقدار قابل توجهی فولات و یا همان اسیدفولیک به بدن می‌رساند که جهت خون‌رسانی برای بدن لازم است و زنان هنگام بارداری مجبور می‌شوند علاوه بر دریافت فولات از طریق غذا، قرص آن را نیز مصرف کنند. فولات به عنوان ماده خون‌ساز در خرما موجود است و برای زنی که تازه وضع حمل کرده و خون فراوانی را از دست داده، مفید است.
عسل
واژه عسل یکبار در قرآن کریم به کار رفته و آن هم در توصیف نعمتهای بهشتی است: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي  وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها ... أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»215؛ «توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، چنين است: در آن ... نهرهايى از عسل مصفّاست ». اما در آیه ای دیگر، اسم آن را صریحاً نیاورده و از آن به «نوشیدنی که رنگهای مختلف دارد» تعبیر کرده و فرآیند تولید آن به وسیله زنبور عسل را یکی از نشانه های خداوند برای اهل تفکر معرفی نموده است: «وَ أَوْحى  رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُون  ثُمَّ كُلي  مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي  سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في  ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »؛ «و پروردگار تو به زنبور عسل الهام نمود كه: «از كوه ها و درختان و داربستهايى كه مردم مى سازند، خانه هايى برگزين. سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راه هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، به راحتى طی کن! از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مى شود كه در آن، شفا براى مردم است به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى مردمى كه مى انديشند».
این آیه حاوی نکات جالب توجهی درباره زندگی زنبور عسل است که موضوع بحث ما نیست ولی راجع به عسل، با اشاره به رنگهای مختلف آن، تعبیر جالب «شفاء» را به کار برده و این در حالی است که در قرآن کریم، تعبیر «شفاء» یک بار درباره عسل و دیگری در مورد خود قرآن به کار رفته است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا»216؛ «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى افزايد».
خاصيت شفا بخشي عسل به خاطر خواص درماني گلها و گياهاني است كه زنبور عسل روي آنها مينشيند217. دانشمندان از طريق تجربه به اين حقيقت رسيده اند كه زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه عمل مى كنند كه خواص درمانى و دارويى گياهان كاملا به عسل منتقل شده و محفوظ مى ماند218.
دانشمندان براى عسل، خواص بسيار زيادى گفته اند كه هم جنبه درمانى دارد و هم پيشگيرى کننده است و هم نيرو بخش. عسل زود جذب خون مى شود و به همين جهت نيرو بخش بوده و در خونسازى فوق العاده مؤثر است. عسل از ايجاد عفونت در معده و روده جلوگيرى مى نمايد و بر طرف كننده يبوست است.
عسل براى كسانى كه دير به خواب مى روند اثر بسيار مطلوبى دارد (مشروط بر اينكه كم نوشيده شود زيرا زياد آن خواب را كم مى كند). همچنین براى رفع خستگى و فشردگى عضلات اثر قابل ملاحظه اى دارد. عسل اگر به زنان بار دار داده شود، شبكه عصبى فرزندانشان قوى خواهد شد. عسل ميزان كلسيم خون را بالا مى برد و براى كسانى كه دستگاه گوارش ضعيفى دارند نافع است، مخصوصا براى كسانى كه به نفخ شكم مبتلا هستند توصيه مى شود.
عسل در تقويت قلب مؤثر است و براى درمان بيماريهاى ريوى كمك كننده خوبى است. عسل به خاطر خاصيت ميكرب كشى اش براى مبتلايان به اسهال مفيد است و در درمان زخم معده و اثنى عشر عامل مؤثرى شمرده شده است. همچنین عسل به عنوان داروى معالج رماتيسم، نقصان قوه نمو عضلات، و ناراحتيهاى عصبى شناخته شده و براى رفع سرفه مؤثر است و صدا را صاف مى كند.
علاوه بر اين از عسل و موم آن، داروهايى براى لطافت پوست و زيبايى صورت، طول عمر ورم دهان و زبان، ورم چشم، خستگى و ترك خوردگى پوست و مانند آن مى سازند.
عسل دارای مواد معدنى فراوان از جمله آهن، فسفر، پتاسيم، يد، منيزيم، سرب، مس، گوگرد، نيكل، روى، سديم و ... است. از مواد آلى موجود در آن میتوان به صمغ، پولن، اسيد لاكتيك، اسيد فورميك، اسيد سيتريك، اسيد تارتاريك و روغنهاى معطر اشاره کرد. انواع ويتامينهای - آ- ب- ث- د- كا و ای در عسل موجود مى باشد.219
 

خوراکی های ممنوع در قرآن
در قرآن برخی از خوراکیها به عنوان غذای ممنوع و حرام معرفی شده است. البته خوراکی های حرام منحصر به مواردی که در قرآن ذکر شده نیست و موارد دیگری نیز وجود دارد که در کتب فقهی آمده است. اما بدون تردید، آنچه در قرآن کریم حرام دانسته شده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. این موارد تحریم شده را میتوان در دو دسته طبقهبندی کرد: 1. آن مواردی که در اصل حلال بوده و بعداً به خاطر عارضهای حرام اعلام شده است؛ 2. مواردی که از اصل حرام اعلام شده است.
از موارد نخست میتوان به حیوان حلال گوشتی که به طریق شرعی ذبح نشده و یا هنگام ذبح آن، اسم خدا را نبرده اند اشاره کرد و از دسته دوم، خون، شراب، خوک و حیوانات حرام گوشت دیگر را میتوان نام برد. در آیه ای از قرآن کریم، به این موارد اشاره شده است: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ»220؛ «گوشت مردار و خون و گوشت خوك، و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند و حيوانات خفه شده و به زجر كشته شده و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند و باقيمانده صيد حيوان درنده - مگر آنكه (به موقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد - و حيواناتى كه روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى شوند، (همه) بر شما حرام شده است و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تير مخصوص بخت آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است ».
در روایت گهرباری، امام صادق (علیه السلام) در فلسفه تحریم نمودن گوشت مردار، خون و گوشت خوک به طور کلی توسط خداوند متعال فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمْ ذَلِكَ عَلَى عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ رَغْبَةٍ فِيمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَا زُهْدٍ فِيمَا حَرَّمَهُ عَلَيْهِمْ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا تَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا يُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ لَهُمْ وَ عَلِمَ مَا يَضُرُّهُمْ فَنَه همْ عَنْه »221؛ «خداوند متعال آنها را بر بندگانش حرام نفرمود و غیر آن را حلال نگردانید به خاطر علاقهای که به حلالها داشته و نسبت به حرامها بیرغبت بوده، بلكه خداوند عزّ و جلّ مردم را آفريده و مى داند چه چيز بدن آنها را مقاوم مى كند و صلاح حال آنان است؛ پس آن را بر ايشان حلال كرده و استفاده بردن از آن را مباح و جايز شمرده است و نيز دانسته است چه چيز به آنان زيان مى رساند؛ پس آنان را از خوردن يا ارتكاب آن نهى فرمود».
بنابر این روایت شریف، در حلال و حرامهای خداوند، سلامتی جسم انسانها هم لحاظ شده است. از این رو دانش بشر، می تواند در این گونه موارد، به تحقیق بپردازد و به پارهای از فواید امور حلال و مضرات امور حرام، پی ببرد. در مطالب قبل، تا حدی راجع به منافعی که امور حلال از دید علم پزشکی دارند، صحبت کردیم. در ادامه به بررسی برخی از مواردی که در علم پزشکی، توانستهاند تا حدودی پرده از ضررهای غذاهای حرام بردارند، میپردازیم.
 

حیوان ذبح نشده
ذبح در اصطلاح فقه اسلامی، بریدن سر حیوان به نحوی خاص همراه با ذکر نام خدا است که جزئیات آن در کتب فقهی آمده است. شرط مجاز بودن استفاده از گوشت حیوانات حلال گوشت اهلی مانند گوسفند و گاو و شتر، این است که حتماً به صورت شرعی، ذبح شوند. اگر حیوانی، ذبح شرعی نشود، در فقه به آن «میته» میگویند که علاوه بر حرام بودن، نجس نیز هست. البته «میته» در لغت به حیوانی گفته می شود که به خودی خود مرده باشد. در قرآن کریم نیز «میته» در معنای لغوی خود به کار رفته است. به همین خاطر «میته» در اصطلاح فقهی اعم از «میته» لغوی بوده و شامل حیواناتی که به علتهای دیگری مثل افتادن از بلندی، خفه شدن و زخمی شدن بمیرند، نیز می شود.
علاوه بر آیه قبل در آیات دیگری نیز به حرام بودن میتة تصریح شده است. در همه این موارد، میتة در کنار خون، گوشت خوک و حیوانی که نام خدا را هنگام ذبحش نبرند، آمده است. از جمله می فرماید: «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّه  فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم»222؛ «خداوند، تنها (گوشت) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است. (ولى) آن كس كه مجبور شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست همانا خداوند بخشنده و مهربان است ». همین جا لازم به یاد آوری است که طبق فرموده قرآن، حکم حرمت از کسی که در شرایط اضطرار، قرار گرفته، برداشته شده است.
از دید پزشکی، ذبح حیوان به طریق شرعی، باعث بریده شدن رگهای اصلی گردن حیوان می شود و از این طریق، تمام خون بدن حیوان تخلیه می شود. از آداب ذبح گفته شده است که به حیوان اجازه بدهند که دست یا پای خود را حرکت دهد. این کار، به تخلیه خون از بدن حیوان کمک می کند. گوشت‌هایی که کاملاً از خون عاری نشده باشند، قابل مصرف نیستند. در منابع علمی غیر مسلمانان آمده است که خارج شدن خون به طور کامل از بدن حیوان، موجب جلوگیری از سفت شدن گوشت می شود223. خوردن خون به تنهایی ضررهای بسیاری دارد که در قسمت تحریم خون از آن سخن خواهیم گفت.
همچنین بدن حیوان مرده در اثر بیماری یا گاز گرفتن حیوانات وحشی و ... می تواند آلوده به انواع زیادی از میکروبها و عوامل بیماریزا باشد که سلامتی انسان را در صورت مصرف آن، به مخاطره جدی بیندازد.
پيرامون حکمت تحریم گوشت مردار از امام صادق (علیه السلام) چنين نقل شده است: «وَ أَمَّا الْمَيْتَةُ فَإِنَّهُ لَمْ يَنَلْ أَحَدٌ مِنْهَا إِلَّا ضَعُفَ بَدَنُهُ وَ وَهَنَتْ قُوَّتُهُ وَ انْقَطَعَ نَسْلُهُ وَ لَا يَمُوتُ آكِلُ الْمَيْتَةِ إِلَّا فَجْأَةً»224؛ «اما مردار را هيچكس از آن نمى خورد مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مى شود، نيروى او را مى كاهد، و نسلش را قطع مى كند و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با مرگ ناگهانى از دنيا مى رود».
علاوه بر مطلب فوق، چه بسا حکمتهای بی شمار دیگری برای تحریم گوشت حیوان ذبح نشده باشد که با تحقیقات علمی، میتوان از آنها آگاهی پیدا کرد.
 

خون
در آیاتی قسمتهای قبل، دیدیم که حرمت خوردن خون در قرآن کریم، صریحاً بیان شده است. همچنین خون، یکی از نجاسات است که بودن آن بر روی بدن یا لباس یا محل نمازگزار، باعث بطلان نماز و عبادت او می شود. شاید مطالبی که در ادامه می آید، تاحدی دلیل سختگیری اسلام را درباره خون، مشخص سازد.
یکی از وظائف خون، حمل سموم و مواد زائد بدن و رساندن آنها ریه ها، کلیه‌ها و غده های عرق است تا از بدن دفع شوند. مهم‌ترین مواد زائد دفع شونده به کمک خون، عبارتند از اوره (Urea) و گاز دی اکسید کربن (CO2) که از سوخت و ساز سلولها، آزاد میشوند. همچنین برخی از سموم تولید شده در قسمتهای مختلف بدن از طریق خون به کبد می‌رود تا تعدیلاتی روی آن انجام پذیرد. در اثر خوردن خون، میزان اوره‌ در بدن به شدت بالا رفته و می تواند منجر به کما (Coma) می‌شود.
همچنین خون در گلبول‌های قرمز خود، دارای هموگلوبین (hemoglobin) است که به سختی هضم می‌گردد و معده تحمل آن را ندارد؛ از طرفی اگر خون لخته شده باشد به دلیل در برداشتن فیبرین (Fibrin) که رشته هایی نامحلول است، هضم آن به مراتب سخت‌تر خواهد بود.
علاوه بر آن خون محل مناسبی برای رشد و پرورش انواع میکروب‌ها می‌باشد. تمام ميكروب‌هايى كه وارد بدن انسان مى شوند به خون حمله مى كنند و آن را مركز فعاليت خويش قرار مى دهند؛ به همين دليل گلبول‌هاى سفيد كه محافظان بدن انسان هستند، همواره در خون حضور دارند تا ميكروب‌ها به اين بخش حساس كه با تمام مناطق بدن ارتباط نزديك دارد راه پيدا نكنند. هنگامى كه خون از جريان مى افتد و به اصطلاح مى ميرد، گلبول‌هاى  سفيد از بين مى روند و به همين دليل ميكروب‌ها كه ميدان را خالى از حريف مى بينند به سرعت زاد و ولد كرده گسترش مى يابند. بنابراين اگر گفته شود خون در حیوان مرده، آلوده ترين اجزاى بدن است، گزاف گفته نشده است.
از سوى ديگر امروز در علم تغذیه، ثابت شده كه غذاها از طريق تاثير در غده ها و ايجاد هورمون‌ها در روحيات و اخلاق انسان اثر مى گذارند. از قديم نيز تأثير خون‌خوارى در قساوت و سنگدلى به تجربه رسيده و حتى ضرب المثل شده است.225
در ادامه حدیث قبلی از امام صادق (علیه السلام)، آن حضرت درباره فلسفه تحریم خون فرموده اند: «وَ أَمَّا الدَّمُ فَإِنَّهُ يُورِثُ آكِلَهُ الْمَاءَ الْأَصْفَرَ وَ يُورِثُ الْكَلَبَ وَ قَسَاوَةَ الْقَلْبِ وَ قِلَّةَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ حَتَّى لَا يُؤْمَنَ عَلَى حَمِيمِهِ وَ لَا يُؤْمَنَ عَلَى مَنْ صَحِبَهُ»؛ «خداوند خون را حرام كرد، زيرا [تغذيه از خون] موجب پيدا شدن بیماری زردی و بیماری هاری می شود و باعث سنگدلی و كم شدن مهر و عطوفت می شود به گونهای که به صمیمی ترین نزدیکانش نیز ایمنی نیست».
به این ترتیب مشاهده می شود که خون‌خوارى هم زيان شدید جسمى دارد و هم اثرات سوء اخلاقى برجای میگذارد.
 

گوشت خوک
حیوانات حرام گوشت زیادی در شرع اسلام وجود دارند اما در بین همه آنها فقط از خوک نام برده شده است و این امر می تواند به شدید بودن آثار خوردن گوشت خوک در بین بقیه اشاره داشته باشد.
در شريعت حضرت موسى (علیه السلام) نیز گوشت خوك حرام اعلام شده است و در اناجيل گناهكاران به خوك تشبيه شده اند و در ضمن داستانها خوك به عنوان مظهر شيطان معرفى شده است.
خوک همانند خرگوش و خوکچه هندی از حیوانات پیخال‌ خوار (مدفوع‌ خوار) به حساب می آید. خوراك خوك نوعا از كثافات و گاهى از فضولات خودش است. روشن شده كه گوشت اين حيوان داراى یک نوع انگل خطرناك بنام «كرم تريشين» (trichina worm) است. تنها كرم تريشين كافى است كه در يك ماه 15 هزار تخم ريزى كند و در انسان سبب پيدايش بیماری تریشینوز (trichinosis) گردد که عوارض گوناگونى مانند كمخونى، سرگيجه، تبهاى شدید بالای 40 درجه، اسهال، دردهاى رماتيسمى، كشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراكم پيه ها، كوفتگى و خستگى، سختى عمل جويدن و بلعيدن غذا و تنفس و ... دارد.226
همچنین يك نوع «كرم  کدوی نواری خوکی» (pork tapeworm) با نام علمی Taenia solium در گوشت خوک زندگی می کند که باعث بیماری کشنده مغزی نوروسیستی‌سرکوزیس (neurocysticercosis) در انسان شود. در این بیماری، کیست‌هایی در مغز و ستون فقرات انسان ایجاد می‌شود که عامل اصلی صرع اکتسابی در کشورهای مختلف می‌باشد. در این بیماری تخم کرم از طریق مدفوع انسان در محیط خارج پراکنده می‌شود و خوک با بلع این تخم‌ها همراه با آب و غذای خود به شکل لاروی انگل که سیستی‌سرکوس نامیده می‌شود، آلوده می‌شود. سپس انسان‌ها با خوردن گوشت خوک، به فرم بالغ و نیز گاهی فرم لاروی آن مبتلا می‌شوند.
این کرم هر ساله موجب حدود ۵۰ میلیون عفونت کرم نواری و حدود ۵۰ هزار مرگ و میر ناشی از بیماری مغزی آن یعنی سیستی‌سرکوزیس می‌شود. کرم بالغ در روده باریک انسان می‌تواند به طول چندین متر برسد و برای سال‌ها بدون هیچ عارضه‌ای زنده بماند، اما تخم‌های تولید شده توسط آن در روده، باز می‌شوند و لارو کرم به مغز مهاجرت و موجب نوروسیستی‌سرکوزیس می‌شود.227
شاید بعضى بگويند با وسائل امروز مى توان تمام اين انگلها را كشت و گوشت خوك را از آنها پاك نمود، ولى به فرض كه با وسائل بهداشتى یا پختن گوشت خوك در حرارت زياد و یا واکسینه کردن آنها، انگلهاى مزبور به كلى از ميان بروند، باز زيان گوشت خوك قابل انكار نيست، زيرا طبق یک اصل مسلم، گوشت هر حيوانى حاوى صفات آن حيوان است که از طريق غده ها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاق كسانى كه از آن تغذيه مى كنند، اثر مى گذارد. به اين ترتيب خوردن گوشت خوك مى تواند صفت بى بند و بارى جنسى و بیغیرتی و بى اعتنايى به مسائل ناموسى را كه از خصائص بارز این حيوان است، به خورنده آن منتقل كند. خوك حتى نزد اروپائيان كه بيشتر گوشت آن را مى خورند سمبل بى غيرتى است و حيوانى است كثيف و شايد يكى از علل بى بند و بارى شديد جنسى كه در كشورهاى غربى حكومت مى كند همان تغذيه از گوشت اين حيوان آلوده باشد.228
گوشت خوک طبقـه طبـقه است و ميان آنها پيه های متداخل در همديگر وجود دارد که بالاترين نسبت روغـن حـيوانی را دارند و روغـن آن نيز از خطرناکترين نوع روغـن است. (درصـد پـيه در گوشت خوک 28 درصد است در حـالـيکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نيم درصد می باشد). همچنین گوشت خوک مـقـادير زيادی اسيد دارد که اين اسيد از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود.
 

شراب (خمر)
حکم به ممنوعیت شراب و جلوگیری از نوشیدن آن از مهمترین دستورات اسلامی است به گونه ای که عدم رعایت آن مستوجب حد شرعی می باشد. این حکم در شرایطی صادر شد که نه تنها مردم جاهلی بلکه تمامی جوامع به شراب خواری روی آورده و آن را یک غذای رسمی (مثل چای) به حساب می آوردند. معروف است که به خاطر این رسوخ گستردهای که شراب در فرهنگ مردم آن زمان داشت، اسلام طی 4 مرحله به تدریج نوشیدن آن را تحریم نمود، به گونهای که در نهایت، حکم تحریم کامل آن با مجازاتی که برایش تعیین شده بود، به راحتی مورد پذیرش جامعه قرار گرفت.
مرحله اول، بیان این مسأله که درست کردن شراب از خرما و انگور، استفاده بجا و مناسبی نیست و باید نعمتهای خدا را به صورت نیکو مورد استفاده قرار داد: «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ في  ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُون »229؛ «و از ميوه هاى درختان نخل و انگور، مسكرات (ناپاك) و روزى خوب و پاكيزه مى گيريد در اين، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه انديشه مى كنند». قرار دادن مسکرات در مقابل روزی نیکو و پاک، این نکته را میرساند که مسکرات ناپاک بوده و جزو روزیهایی که خداوند برای انسان، میپسند، نیست. چرا که خداوند از طیبات و امور پاک، روزی انسان را قرار می دهد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني  آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّبات »230؛ «ما آدميان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، حمل كرديم و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم».
در مرحله دوم، بیان می کند که مضرات شراب (و نیز قمار) بیشتر از منافعی است که برای آن تصور می شود: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»231؛ «در باره شراب و قمار از تو سؤال مى كنند، بگو در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است». هر انسان عاقلی، با اندکی تفکر، درمییابد که انجام دادن کاری با ضررهای هنگفت در برابر نفع اندک، مقرون به صرفه نیست و لذا آن را ترک می کند. به همین خاطر در آخر آیه فرمود: «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ »؛ «این چنین آیات خود را برای شما بیان میکنیم، باشد که بیاندیشید».
در مرحله سوم، نماز خواندن در حال مستی را حرام اعلام نمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى  حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»232؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مى گوييد». از این رو مسلمانان که در پنج نوبت نماز، نباید مست می بودند. مواقع نماز، در طول روز پراکنده است و عملاً برای مسلمانان فرصتی برای شرب خمر باقی نمیماند، چرا که اثر آن تا زمان نماز بعدی، باقی میماند.
مرحله چهارم، مرحله تحریم کامل و دائمی شرب خمر بود که زمینه های آن در مراحل قبل آماده شده بود. در این مرحله خداوند با قاطعیت اعلام می فرماید که: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون »233؛ « اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت آزمايى ]، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد. شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد) خوددارى خواهيد كرد؟».
راجع به فلسفه تشریع حرمت نوشیدن شراب از نظر پزشکی، مطلب بسیار است. مادّۀ مؤثّر مشروبات الکلی اتانول (Ethanol) با فرمول C2H5OH نام دارد و الکل اتیلیک، یا اتیل الکل یا الکل میوه هم نامیده می شود. این مادّۀ سمی تقریباً 2 دقیقه بعد از نوشیده شدن بدون تغییر شروع به جذب شدن می کند. از دیواره معده و روده گذشته و وارد خون می شود. خون، الکل را به مغز، کبد، ماهیچه ها و همه بافتهای بدن میرساند. جذب الکل و اکسید شدن آن در بافتهای بدن با آزاد شدن گرما همراه است. خون، گرمای آزاد شده را با خود به پوست بدن میرساند. اعصابی که رگهای پوست را تنگ و گشاد میکنند آسیب میبینند و در نتیجه گشاد شدن آن ها، خون بیشتری در پوست جریان می یابد و همین امر سبب قرمز شدن رنگ پوست می گردد.

الکل، غشاء مخاطی معده و روده را تحریک کرده و فعالیّت معمولی آن ها را مختلّ میسازد. در فاصله های طولانی میان نوشیدن نوشابه های الکلی، احساس گرسنگی از بین میرود و مانع آن می شود که شخص غذای طبیعی و کافی بخورد. در نتیجه بدن به ناچار از غذای ذخیره شده در کبد استفاده می کند. به مرور زمان، دگرگونیهای خاصّی در کبد روی می دهد و ضمن جای گزین شدن چربی به جای مواد غذائی، بافت آن متورّم می شود.
یکی از شایع ترین علتهای نارسائی کبد در کشورهای غربی مصرف الکل است. الکل مقاومت کبد را در برابر سموم مختلف کم می کند و خطر ایجاد مسمومیّتها را بالا میبرد. عوارض سوء مصرف الکل روی کبد نهایتاً منجر به «سیروز» یا نارسائی کبدی می شود. سیروز کبدی خطر ابتلاء به سرطان کبد را تشدید می کند. بیماری سیروز، باعث زردی پوست، ورم شکم و تمام بدن و خونریزی گوارشی می شود.
مصرف زیاد الکل بسیاری از مواد غذائی و ویتامینهای مفید را از بین می برد. الکل به معده نیز آسیب میرساند. اثر تحریکی الکل سبب افزایش ترشحات اسیدی معده می شود و این خود به غشاء مخاطی معده آسیب میرساند و باعث خونریزی قسمتهای فوقانی لوله گوارش می شود. تهوّع، استفراغ و اسهال از عوارض گوارشی الکل می باشند. الکل باعث صدمه زدن به مخاط معدی – رودهای شده و با کاهش جذب قند، سبب کاهش سطح قند خون می گردد. همچنین، الکل به لوزالمعده نیز آسیب میرساند.
جذب پروتئین اعضاء توسط الکل، باعث تضعیف قلب می شود وطبق این قاعده ماهیچه های قلب افراد الکلی ضعیف میگردد.
مهمترین اثر الکل، تغییرهایی است که در دستگاه عصبی بوجود می آورد. نوشیدن نوشابه های الکلی سرعت، دقت و قدرت تشخیص انسان را کم می کند و در افراد الکلی زمان واکنش به محرکها زیاد می شود. این موضوع در راننده ها بعلت تأخیر در تصمیمگیری باعث تصادف می شود.
از بین رفتن بافت مغز و در نتیجه زوال عقل هم از دیگر عوارض سوء الکل است. یکی دیگر از اثرهای الکل مختل کردن محل کنترل رفتار انسان در بخش بالائی مغز است. در نتیجه شخصی که تحت تأثیر الکل قرار دارد ممکن است سخنانی بگوید و کارهایی بکند که درحالت هوشیاری نمیگوید و انجام نمی دهد.
افزایش نسبت الکل در خون، لکنت زبان، اشیاء را دو تا دیدن و عدم تعادل پیش می آورد. هرگاه میزان الکل، باز هم افزایش پیدا بکند، شخص تمام کنترل خود را از دست می دهد و سرانجام به بیهوشی و مرگ میرسد.
امام صادق (علیه السلام) درباره علت تحریم شراب می فرماید: «وَ أَمَّا الْخَمْرُ فَإِنَّهُ حَرَّمَهَا لِفِعْلِهَا وَ فَسَادِهَا ثُمَّ قَالَ إِنَّ مُدْمِنَ الْخَمْرِ كَعَابِدِ وَثَنٍ وَ يُورِثُهُ الِارْتِعَاشَ وَ يَهْدِمُ مُرُوءَتَهُ وَ يَحْمِلُهُ عَلَى أَنْ يَجْسُرَ عَلَى الْمَحَارِمِ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ وَ رُكُوبِ الزِّنَا حَتَّى لَا يُؤْمَنَ إِذَا سَكِرَ أَنْ يَثِبَ عَلَى حَرَمِهِ وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ ذَلِكَ وَ الْخَمْرُ لَا يَزِيدُ شَارِبَهَا إِلَّا كُلَّ شَر»234؛ «و امّا شراب را حرام كرد براى اثر بد و فساد آن و سپس فرمود دائم الخمر چون بت پرست است و دچار ارتعاش گردد و بى مروت شود و او را وادار می کند بر محارم خود جسارت کند با ریختن خون آنها و ارتکاب زنا تا آنجا كه چون مست شود ايمن نباشد كه بر محرم خود بجهد و آن را درك نكند، شراب براى نوشنده خود جز بدى نيفزايد».
 

 

فهرست منابع
1. ابو القاسم پاينده ، نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول، تهران، انتشارات دنياى دانش ، 1382، چاپ چهارم.
2. البعلبكي، روحي، المورد، قاموس عربي – إنكليزي، الطبعة الخامسة، بيروت، دارالعلم للملايين، 1993.
3. جمال الدین مستقیمی، رویان شناسی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1352، چاپ اول.
4. حسن  مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360.
5. خلیل بن احمد فراهیدی، العين، قم، انتشارات هجرت، 1410 قمری، چاپ دوم.
6. راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، دمشق و بیروت، دارالعلم و الدار الشامية، 1412، چاپ اول.
7. سید محمدتقی مدرسی، تفسير هدايت، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ، 1377، چاپ اول.
8. سید محمدحسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417، چاپ سوم.
9. سيد علي اكبر قرشي،‌ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، چاپ ششم.
10. صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسين ، 1362، چاپ اول.
11. صدوق، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين ، 1404 قمری، چاپ دوم.
12. عبد على بن جمعه  حویزی، تفسير نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415 قمری، چاپ چهارم.
13. فخر الدين طريحى ، مجمع البحرين، تهران، كتابفروشى مرتضوى ، 1375، چاپ سوم.
14. کاظم پریور، جنین شناسی، تهران، انتشارات مبتکران، 1381، چاپ چهارم.
15. محسن  قرائتى، تفسیر نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ، 1383، چاپ یازدهم.
16. محمد بن محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، چاپ كنگره شيخ مفيد، 1413 قمری.
17. محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دار صادر،  1414، چاپ سوم.
18. محمد حسین برومند، دو فصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث، دفتر یک، پاییز و زمستان 1388.
19. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تهران، دار الكتب الإسلاميه ، چاپ مکرر.
20. محمدعلی رضایی اصفهانی، پژوهشي در اعجاز علمی قرآن، قم، انتشارات كتاب مبين، 1381، چاپ سوم.
21. مسلم بهادری و دکتر عباس شکور، مروری بر جنین شناسی، تهران، مرکز خدمات علمی رزمندگان اسلام، 1371.
22. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية، 1374، چاپ اول.
23. مهدی ابراهیمی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ویژه رشته های علوم پزشکی، قم، دفتر نشر معارف، 1390، چاپ اول.
24. England, Marjorie A. Life Before Birth, 2nd ed., London, Mosby-Wolfe, 1996
25. Keith L. Moore, FETAL GROWTH AND DEVELOPMENT, South Dakota Department of Health, 1995
26. Moore, Keith L. and Persaud, T.V.N. The Developing Human, Clinically Oriented Embryology, 6th edition, Philadelphia, W.B. Saunders Co., 1998
27. S. Reinis and J.M. Goldman, The Development of the Brain, Springfield, IL: Charles C. Thomas Publishers, 1980
28. Thomas W. Sadler, Langman’s medical embryology, Lippincott Williams & Wilkins, 12th editon, 2012
29. http://biochemistry20.blogfa.com/post/774
30. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page= مشاوره+ژنتیکی+در+ازدواج+خویشاوندی&SSOReturnPage=Check&Rand=0
31. http://en.wikipedia.org/wiki/Fetal_viability
32. http://en.wikipedia.org/wiki/Finger-print
33. http://genetics-online.info/cms/?page_id=272
34. http://groupbio.blogfa.com/post-480.aspx
35. http://hamnavardgroup.blogfa.com/post-145.aspx.htm
36. http://www.answers.com/topic/prematurity-1
37. http://www.health.state.mn.us/wrtk/wrtk-handbook.pdf
38. http://www.iqna.ir/fa/news_print.php?ProdID=208833
39. http://www.marchofdimes.com/baby/loss_neonataldeath.html
40. http://www.spensershope.org/chances_for_survival.htm
41. http://www.squidoo.com/preemiesurvivalrates
42. http://www.traveldoctor.co.uk/altitude.htm
43.http://www.uhs.nhs.uk/Media/Controlleddocuments/Patientinformation/Pregnancyandbirth/Havinganextremelyprematurebaby-patientinformation.pdf
 

 

پی نوشت :

1- سوره طارق (86)، آیه 5.
2- مرسلات (77)، آیه 20.
3- یس (36)، آیات 77-79.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تهران، دار الكتب الإسلاميه ، ج 2، ص 32.
5- فصلت (41)،آیه 53.
6- جمال الدین مستقیمی، رویان شناسی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1352، چاپ اول، ص 2.
7- سوره طارق(86)، آیه 6.
8- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه ، تهران ، دار الكتب الإسلامية، 1374، ج  26، ص 364.
9- سوره طارق(86)، آیه 7.
10- سيد علي اكبر قرشي،‌ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، چاپ ششم، ج  4، ص 139.
11- خلیل بن احمد فراهیدی، العين، قم، انتشارات هجرت، 1410 قمری، چاپ دوم، ج  7، ص 127.
12- محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، بيروت، دار صادر،  1414، چاپ سوم، ج  1، ص 227.
13- محمدعلی رضایی اصفهانی، پژوهشي در اعجاز علمی قرآن، قم، انتشارات كتاب مبين، 1381، چاپ سوم، ص 451.
14- سیدرضا پاک نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 1، ص 240- 241؛ به نقل از پژوهشي در اعجاز علمی قرآن، ص 447.
15- نقد آراء مفسران درباره مفهوم آیه «یخرج من بین الصلب و الترائب»، محمد حسین برومند، دو فصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث، دفتر یک، پاییز و زمستان 1388، صص 43 – 55؛ و آيت‌الله «ابوالقاسم خزعلی» در نشست تخصصی آيات دشوار قرآن، به نقل از خبرگزاری قرآنی ایکنا جمعه 14 دي 1386، شماره‌ خبر :208833
http://www.iqna.ir/fa/news_print.php?ProdID=208833
16- یس (36)، آیه 77.
17- كتاب العين، ج  7، ص 436؛ المفردات في غريب القرآن، ص، 811؛ المصباح المنیر، ذیل ماده نطف.
18- النجم (53)، آیه 46.
19- إنسان (76)، آیه 2.
20- تفسير نمونه، ج 25، ص 335.
21- عبد على بن جمعه  حویزی، تفسير نور الثقلين، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415 قمری، چاپ چهارم، ج  5، ص 469.
22- مؤمنون (23)، آیه 13.
23- دکتر کاظم پریور، جنین شناسی، تهران، انتشارات مبتکران، چاپ چهارم، 1381، ص 184-185.
24- نجم (53)، آیه های 45 و 46.
25- قیامت (75)، آیات 36 تا 39.
26- علق (96) ،آیه ۲.
27- قيامة (75)، آیات 36 تا 38.
28- غافر (40)، آیه 67.
29- مؤمنون (23)، آیه 14.
30- حج (22)، آیه 5.
31- راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، دمشق و بیروت، دارالعلم و الدار الشامية، چاپ اول، 1412، ص 579.
32- لسان العرب، ج 10، ص 267.
33- ر.ک: پژوهشى اعجاز علمى قرآن، ج 2، ص 513 - 515.
34- کاظم پریور، جنین شناسی، ص 187-188.
35- کاظم پریور، جنین شناسی، ص 191.
36- Thomas W. Sadler, Langman’s medical embryology, Lippincott Williams & Wilkins, 12th editon, 2012, 73.
37- Langman’s medical embryology, 51.
38- مؤمنون (23)، آیه 14.
39- حج (22)، آیه 5.
40- المفردات في غريب القرآن، ص770 و تفسير نمونه، ج  14، ص 18.
41- Langman’s medical embryology, 63.
42- کاظم پریور، جنین شناسی، ص 192.
43- Langman’s medical embryology, 72 & 73.
44- کاظم پریور، جنین شناسی، ص 192 و Langman’s medical embryology, 73.
45- Langman’s medical embryology, 72-73 & 84.
46- دکتر مسلم بهادری و دکتر عباس شکور، مروری بر جنین شناسی، تهران، مرکز خدمات علمی رزمندگان اسلام، 1371، ص 85.
47- مسلم بهادری و عباس شکور، مروری بر جنین شناسی، ص 54.
48- حسن  مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360، ج  8، ص 175.
49- به عنوان مثال گفته شده است که: «الغُضْرُوف: كلُّ عَظم رَخْص ليّن في أَيّ موضع كان»؛ «غضروف هر استخوان نرم و نازکی است، در هر جایی که باشد»، لسان العرب، ج  9، ص 269؛ و نیز ر.ک: العین ج 4، ص 461؛ تهذیب اللغه ج 8، ص 194؛ المحيط في اللغة، ج  5، ص 160؛ المصباح المنير، ص 445؛ مجمع البحرين، ج  5، ص 106.
50- مسلم بهادری و عباس شکور، مروری بر جنین شناسی، ص 83 و Langman’s medical embryology, 133-134.
51- Langman’s medical embryology, 151-3.
52- Langman’s medical embryology, 96.
53- التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 10، ص 174.
54- Langman’s medical embryology, 145.
55- مسلم بهادری و عباس شکور، مروری بر جنین شناسی، ص 94 و Langman’s medical embryology, 148.
56- Langman’s medical embryology, 148.
57- بحار الأنوار، ج  57، ص 383؛ اصل این روایت در تفسیر الدرالمنثور سیوطی، ج 5، ص 7 آمده است.
58- بحار الأنوار، ج  57، ص 337؛ اصل این روایت در تفسیر قمی، ص 446 آمده است.
59- سجده (32)، آیات 7-9.
60- تفسير نمونه، ج  17، ص 127.
61- إسراء (17)، آیه 85.
62- Keith L. Moore, FETAL GROWTH AND DEVELOPMENT, South Dakota Department of Health, 1995, p .13
63- S. Reinis and J.M. Goldman, The Development of the Brain, Springfield, IL: Charles C. Thomas Publishers, 1980, p. 12.
64- Moore, Keith L. and Persaud, T.V.N. The Developing Human, Clinically Oriented Embryology, 6th edition, Philadelphia, W.B. Saunders Co., 1998, p. 112.
65- Keith L. Moore, FETAL GROWTH AND DEVELOPMENT, p . 20.
66- England, Marjorie A. Life Before Birth, 2nd ed., London, Mosby-Wolfe, 1996, p. 117.
67- آلعمران (3)، 6.
68- لقمان (31)، 34.
69- قاموس قرآن، ج  3، ص 68.
70- مؤمنون (23)، آیه 13.
71- مرسلات (77)، 20 و 21.
72- تفسير نمونه، ج  25، ص 408.
73- تفسير نمونه، ج 14، ص 207 - 208.
74- زمر (39)، 6 .
75- فخر الدين طريحى ، مجمع البحرين، تهران، كتابفروشى مرتضوى ، 1375، چاپ سوم، ج  6، ص 100: المشيمة و هی غشاء ولد الإنسان.
76- رعد (13)، 8.
77- تفسير نمونه، ج  10، ص 134.
78- هود، (11)، آیه 44.
79- ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417، چاپ سوم،  ج  11، ص 305-306 و نیز تفسير نمونه، ج 10، ص، 134 و نیز سید محمدتقی مدرسی، تفسير هدايت، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ، 1377، ج  5، ص 253.
80- ر.ک: علامه طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن،  ج  11، ص 305-306 و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ذیل آیه 8 سوره رعد.
81- کاظم پریور، جنین شناسی، ص 215.
82- Langman’s medical embryology,P. 96.
83- حج (22)، 5.
84- مرسلات (77)، 21 و 22.
85- محمد بن محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، چاپ كنگره شيخ مفيد، 1413 قمری، ج 1، ص 206.
86- مشابه این آیه، آیه 14 سورهی لقمان است که می فرماید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى  وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في  عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي  وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصير»؛ «و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مى يابد».
87- برای نمونه میتوانید رجوع کنید به:
* Langman’s medical embryology,P. 99.
* http://www.spensershope.org/chances_for_survival.htm
* http://www.uhs.nhs.uk/Media/Controlleddocuments/Patientinformation/Pregnancyandbirth/Havinganextremelyprematurebaby-patientinformation.pdf
* http://www.health.state.mn.us/wrtk/wrtk-handbook.pdf
* http://en.wikipedia.org/wiki/Fetal_viability
* http://www.marchofdimes.com/baby/loss_neonataldeath.html
* http://www.squidoo.com/preemiesurvivalrates
* http://www.answers.com/topic/prematurity-1
* http://groupbio.blogfa.com/post-480.aspx
88- نحل (16)، آيه 78.
89- قیامت (75)، آیه 3 و 4.
90- لسان العرب، ج  13، ص 59.
91- تفسير نمونه، ج 25، ص: 278
92- الميزان في تفسير القرآن، ج  20، ص 104.
93- http://en.wikipedia.org/wiki/Finger-print
94- نساء (4)، آیه ۵۶.
95- أنبياء (21)، آیه 31.
96- فرقان (25)، آیه های 48 و 49.
97- تفسير نمونه، ج  15، ص 117.
98- مائدة (5)، آیه 6.
99- همان، ج  4، ص 291.
100- ر.ک: همان، ج 4، ص: 292 و 293.
101- المفردات في غريب القرآن، ص 484: و الصَّعِيدُ يقال لوجه الأرض .
102- ر.ک: تفسیر نمونه ج  3، ص 400 و ج  4، ص 290.
103- مدثر (74)، 4 و 5.
104- به عنوان نمونه میتوانید به کتاب «سنن النی» تألیف علامه طباطبائی و جلد شانزدهم بحارالانوار مراجعه فرمایید.
105- در سوره أحزاب آیه 21 آمده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في  رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا»؛ «مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى كنند».
106- بقره (2)، آیه 125.
107- اعراف (7)، آیه 31.
108- تفسير نمونه، ج  6، ص 148.
109- توبه (9)، آیه 108.
110- در قسمت «اجتناب از روابط جنسی در ایام قاعدگی» در همین بخش راجع به این آیه، بحث کردهایم.
111- بقره (2)، آیه 222.
112- ابو القاسم پاينده ، نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول، تهران، انتشارات دنياى دانش ، 1382، چاپ چهارم، ص 391، حدیث 690.
113- روم (30)، آیه 23.
114- نمل (27)، آیه 86.
115- يونس (10)، آیه 67.
116- تفسير نمونه، ج  8، ص 344.
117- نبأ (78)، آیه 9.
118- فرقان (35)، آیه 47.
119- تفسير نمونه، ج  26، ص 19.
120- المفردات في غريب القرآن، ص 226.
121- العين، ج  1، ص 289.
122- http://hamnavardgroup.blogfa.com/post-145.aspx.htm
123- Acute mountain sickness (AMS)
124- High Altitude Pulmonary Oedema (HAPO) or High Altitude Pulmonary Edema (HAPE).
125- High Altitude Cerebral Oedema (HACO).
126- http://www.traveldoctor.co.uk/altitude.htm
127- به عنوان نمونه به اين سه لغت نامه، مي‌توانيد رجوع كنيد: 1- البعلبكي، روحي، المورد، قاموس عربي – إنكليزي، الطبعة الخامسة، بيروت، دارالعلم للملايين، 1993، 2- قاموس المحدث (قاموس عربي - إنكليزي)، 3- قاموس عربي – فرنسي - إنجليزي، ذيل كلمات «صَدر»، «حَرَج» و «ضَيِّق» و همين‌طور ترجمه انگليسي قرآن از Muhammad Sarwar،‌ چاپ 1981، آيه 125 سوره انعام.
128- نساء (4)، آیه 23.
129- تفسير نمونه، ج  3، ص 327 و 328.
130- http://genetics-online.info/cms/?page_id=272
131-http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page= مشاوره+ژنتیکی+در+ازدواج+خویشاوندی&SSOReturnPage=Check&Rand=0
132- اسراء (17)، آیه 32.
133- فرقان (25)، آیه 68.
134- ممتحنه (60)، آیه 12.
135- بقره (2)، آیه 222.
136- طارق (86)، آیه 5: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِق »
137- عبس (80)، آیات 24 تا 31.
138- ملك (67)، آیه 30.
139- بقره (2)، آیه 57.
140- بقره (2)، آیه 168.
141- بقره (2)، آیه 172.
142- المؤمنون (23)، آیه 51.
143- آیات دیگری نیز بر طیب بودن خوراکیها اشاره میکنند مانند: مائده آیه 5 و 88، أعراف آیه 32، أنفال آیه 26 و 69 ، أنعام آیه 145، يونس آیه 93، نحل آیه 72 و 114،   کهف آیه 19، إسراء آیه 70، غافر آیه 64، جاثيه آیه 16.
144- المفردات في غريب القرآن، ص 527؛ قاموس قرآن، ج  4، ص 258.
145- مائده (5)، آیه 4.
146- أعراف (7)، آیه 157.
147- آل عمران (3)، آیه 179.
148- أعراف (7)، آیه 31.
149- انعام (6)، آیه 141.
150- المفردات في غريب القرآن، ص 407.
151- تفسير نمونه، ج  6، ص 149.
152- طه (20)، آیه 81.
153- قاموس قرآن، ج  4، ص 223.
154- الميزان في تفسير القرآن، ج  14، ص 187.
155- محمد (47)، آیه 12.
156- واقعه (56)، آیات 51 تا 56؛ مشابه این آیات، آیات 62 تا 67 سوره مبارکه صافّات است.
157- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج  63، ص 338.
158- همان، ص 330؛ برای روایات بیشتر میتوانید به ج 63 بحار الانوار، باب ذم كثرة الأكل و الأكل على الشبع و الشكاية عن الطعام  رجوع کنید.
159- بقره (2)، 183.
160- بقره (2)، آیه 184.
161- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج  59، ص 267.
162 - بقره (2)، آیه 233.
163- یس (36)، آیات 71 تا 73.
164- محسن  قرائتى، تفسیر نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ، 1383، چاپ یازدهم، ج  9، ص 561.
165- تفسير نمونه، ج  18، ص 450.
166- مؤمنون (23)، آیه 21.
167 - نحل ، آیه 66.
168- قاموس قرآن، ج  5، ص 156.
169- محمد (47)، آیه 15.
170- نحل (16)، آیه 5؛ آیات فراوان دیگری هم مشابه این آیه هستند، مانند آیه 79 سوره غافر و آیه 72 سوره یس که در قسمت شیر حیوانات اهلی، ذکر کردیم.
171- قاموس قرآن، ج  7، ص 87.
172- مائده (آیه)، 1؛ در سوره مبارکه حج، آیه 30 نیز مشابه این مضمون آمده است.
173- واقعه (56)، آیه 21.
174- بقره (2)، آیه 57؛ علاوه بر این آیه در دو جای دیگر نیز به این قضیه اشاره شده است: یکی در آیه 160 سوره أعراف و دیگری در آیه 80 سوره طه.
175- ر.ک: تفسير نمونه، ج 1، ص: 262 تا 264.
176- قاموس قرآن، ج  3، ص 318.
177- بقره (2)، آیه 61.
178- مائده (5)، آیه 96.
179- نحل (16)، آیه 14.
180- المفردات في غريب القرآن، ص 519؛ لسان العرب، ج  15، ص 6.
181- فاطر (35)، آیه 12.
182- طه (20)، آیه های 53 و 54.
183- یس (36)، آیات 33 تا 35.
184- أنعام (6)، آیه 99 و 141؛ الرحمن (55)، آیه 68.
185- أنعام (6)، آیه 99؛ إسراء (17)، آیه 91؛ عبس (80)، آیه 28
186- مريم (19)، آیه 25؛ أنعام (6)، آیه 99 و 141؛ الرحمن (55)، آیه 68؛ إسراء (17)، آیه 91
187- واقعه (56)، آیه 29.
188- تين (95)، آیه 1.
189- أنعام (6)، آیه 99 و 141؛ عبس (80)، آیه 29؛ تين (95)، آیه 1.
190- بقره (2)، آیه 61.
191- بقره (2)، آیه 61.
192- بقره (2)، آیه 61.
193- بقره (2)، آیه 61.
194- بقره (2)، آیه 61.
195- دهر (76)، آیه 17.
196- الصافات (37)، آیه 146.
197- عبس (80)، آیه 28.
198- واقعه (56)، آیه 28؛ سبأ (34)، آیه 16.
199- یوسف (12)، آیه 47.
200- بقره (2)، آیه 259.
201- تفسير نمونه، ج  2، ص 299.
202- اشاره به حدیث معروفی از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَاب »، «خداوند ابا کرده از این که کارها را بدون اسباب آن انجام دهد»؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج  2، ص 90.
203- طور (52)، آیه ۲۲.
204- واقعه (56)، آیه های ۲۰ و ۲۱.
205 - صافات (37)، آیه های 145 و 146.
206- قاموس قرآن، ج  7، ص 268.
207- ر.ک: تفسير نمونه، ج  19، ص 159.
208- البته در زبان فارسی نوع دیگری از کدو به نام «کدوی سبز» هم وجود دارد که در عربی به آن «کوسا» و در انگلیسی به آن Zucchini گفته می شود.
209- تفسير نمونه، ج  19، ص 159.
210- تفسیر نور، ج 10، ص 63.
211- بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج  63، ص 228.
212- مريم (19)، آیه 25 و 26.
213- شیخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسين ، 1362، چاپ اول، ج  2، ص 637.
214- سید رضا پاک نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 7، ص 65؛ به نقل از تفسير نمونه، ج  13، ص 47.
215- محمد (47)، آیه 15.
216- إسراء (17)، آیه 82؛ در سوره فصلت آیه 44 و يونس آیه 57 نیز قرآن شفاء نامیده شده است.
217- تفسیر نور، ج 6، ص 422.
218- تفسير نمونه، ج 11، ص: 302.
219- ر.ک: همان، ج  11، ص 302 تا 304.
220- المائده (5)، آیه 3.
221- شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين ، 1404 قمری، چاپ دوم، ج  3، ص 345.
222- بقره (2)، آیه 173؛ دو مورد دیگر سوره أنعام، آیه 145 و سوره نحل، آیه 115 است.
223- موترام، تغذیه انسان، ص 166؛ به نقل از مهدی ابراهیمی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ویژه رشته های علوم پزشکی، قم، دفتر نشر معارف، 1390، ص 160.
224- من لا يحضره الفقيه، ج  3، ص 346.
225- تفسير نمونه،‌ ج 1، ص 585 و 586.
226- تفسير نمونه، ج  1، ص 586.
227- http://biochemistry20.blogfa.com/post/774
228- تفسير نمونه، ج  1، ص 587.
229- نحل (16)، آیه 67.
230- إسراء (17)، آیه 70.
231- بقره، (2)، آیه 219.
232- نساء (4)، آیه 43.
233- مائدة (5)، آیه های 90 و 91.
234- من لا يحضره الفقيه، ج  3، ص 346.
 

 

برگرفته از : http://porseman.org


تعداد بازدید از این مطلب: 2559
برچسب‌ها: پزشکی ، قرآن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود