انگور و سویا برای مقابله با فشارخون بالا مفید است
________________________________________
یکی از عوامل مهم در بروز بیماریهای قلبی عروقی، فشار خون بالا است که عدهی زیادی از مردم را گرفتار خود کرده است.
________________________________________
متأسفانه سالانه نزدیک به 8 میلیون نفر در سرتاسر جهان به دلیل فشارخون بالا و ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی جان خود را از دست میدهند. برای همین محققان بی وقفه در حال انجام پژوهشهای متعدد هستند تا راه های جدیدی برای مقابله با این بیماری پیدا کنند.
اخیراً نتایج دو پژوهش مربوط به بیماریهای قلبی نشان داده است که انگور و سویا برای مقابله با فشار خون بالا موثر عمل میکنند. اگر میخواهید اطلاعات بیشتری در این زمینه داشته باشید با ما همراه شوید.
اخیراً در شصت و یکمین کنفرانس سالانهی American College of Cardiology که در شیکاگوی ایالات متحدهی آمریکا برگزار میشود پژوهشهایی ارائه شد که انگور و سویا را دو سلاح خوب برای مقابله با فشار خون بالا معرفی کردند. به خاطر اینکه انگور حاوی پتاسیم و سویا حاوی ایزوفلاونها است.
در اولین پژوهش که در مرکز Louiseville انجام شده 46 مرد و زن داوطلب شرکت داشتند. این افراد به دو گروه
این داستان بر گرفته از کتاب “دانستنیهایی درباره جن”
تالیف حضرت حجته السلام والمسلمین حاج شیخ ابوعلی خداکرمی
ماجرایی واقعی درباره ی ازدواج جن با انسان نقل شده که از این قرار است:
ماجرایی در تاریخ ۱۳۵۹ شمسی مطابق با ۱۹۸۰ میلادی ماه آوریل بوقوع پیوست، که اهالی کشور مصر به شهرهای نزدیک و روستا های مجا ور را به خود معطوف داشت ، و آنرا نویسنده معروف ، استاد اسماعیل ، در کتاب خود به نام ((انسان و اشباح جن)) چنین می نویسد:
مرد ۳۳ ساله ای ، به نام عبدالعزیز مسلم شدید ، ملقب به <ابوکف> که در دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بود ، به نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه ی کانال سو ئز ، به ستون فقراتش ترکش اصابت کرد واین مجروحیت او منجر به فلج شدن دو پایش گردید ، نا چار جبهه را ترک کرده به شهر خود بازگشت تا در کنار مادر و برادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد. در همان شب اول که از غم و اندوه رنج می برد، ناگاه زنی را دید که لباس سفید و بلندی پوشیده و سر را با پارچه سفیدی پیچیده، در اولین دیدار او همچون شبحی که بردیوار نقش بسته مشاهده کرد.زمانی نگذشت که همان شبح در نظرش مانند یک جسم جلوه نموده ، و به بستر (ابوکف) نزدیک شد و گفت:ای جوان اسم من (حاجت ) است و قادر هستم به زودی بیماری تو را درمان نمایم . لکن به یک شرط که با دختر من ازدواج کنی. ابوکف جوابی نداد ، زیرا که وحشت ، قدرت بیان را از اوگرفته بود و اورا در عرق غوطه ورکرده بود. زن دوباره سخن خود را تکرار نمود ه اضافه کرد که من از نسل جن مومن هستم و قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در همین حال از دیواری که بیرون آمده بود ناپدید شد .
ابو کف این قضیه را به کسی اظهار نکرد زیرا می ترسید او را به دیوانگی متهم سازند . باز شب دوم دوباره(حاجت) آمد و تقاضای شب اول را تکرار کرد ، ابو کف نتوانست جواب قاطعی بدهد . شب سوم باز آمد و گفت: تنها کسی که میتواند خوشبختی تو را فراهم کند دختر من است ، ابو کف مهلت خواست که در این خصوص فکر کند ، بعد تصمیم گرفت که اول شب ، در اتاقش را از داخل قفل کند و به رختخواب برود تا کسی نتواند وارو شود اما یکدفعه دید ( حاجت) ودخترش از درون دیوار عبور کردند و نزد او آمدند و تا صبح با او مشغول شب نشینی بودند . در همان شب وقتی که ابوکف به چهره ی دختر نگاه کرد ، دید چهره ی جذاب ،بدن لطیف قد کشیده ، گردن بلند و مثل نقره می درخشید.رو کرد به (حاجت ) و گفت: ((من شرط شما را پذیرفتم )) ، (حاجت) وسیله ی عروسی را فراهم کرد . شب بعد با موسیقی و ساز و دهل عروسی را انجام دادند، در حالی که کسی از انسانها آن آواز را نمی شنیدند ، عروس را با این وضع وارد خانه کردند .(حاجت)عروس و داماد را به یکدیگر سپرد و از خانه بیرون رفت هنوز داماد عروسش را در بستر به آغوش نکشیده بود که احساس کرد پاهایش جان گرفته است
.روز بعد هنگامی که مادر و برادران متوجه شدند که (ابوکف )سلامتی خود را بازیافته و با پای خود راه می رود خوشحال شدند لیکن او سر را به کسی نگفت.این شادی بطول نینانجامید،زیرا که به زودیروش و رفتار ابوکف تغییر کرد او در اتاقش می نشست و بجز موارد محدود بیرون نمی آمد.تمام کارهای لازم را مانند غذا خوردن و استحمام را همانجا انجام می داد ،تمام روز و شبش را در پشت در سپری کرد.آخرالامر برادران متوجه شدندکه او با کسی که قابل رویت نیست صحبت می کند. گمان کردند که عقلش را از دست داده ،اما او با عروس زیبایش در عیش و نوش و خوشبختی بود
پرسش:لطفا در مورد پاک کردن انواع لکه ها من را راهنمایی نمایید.
پاسخ:اگر می خواهید برای پاک سازی لکه های سمج آستین ها را بالا بزنید به چند نکته توجه کنید.
آب خورش:
در مورد پارچه های قابل شست و شو، این نوع لکه ها را در آب سرد بخیسانید تا لعابشان (نشاسته) حل شود و سپس آنها را بشویید اگر پس از خشک شدن پارچه، لکه هنوز باقی بود روی آن را یک مایع پاک کننده بکشید برای مواد غیرقابل شست و شو هم از اسفنج آغشته به آب استفاده کنید سپس روی آن مایع پاک کننده بریزید و نهایتاً از یک جذب کننده استفاده کنید
آدامس:
اگر آب، لکه پارچه مورد نظر را از بین نمی برد بر روی قسمت آلوده شده به آدامس، یک تکه یخ بکشید سپس آن را بتراشید این روش در مورد قالی و پارچه های ضخیم بسیار مفید است راه دیگر اینکه لکه را به یک مایع تمیز کننده آغشته کنید و در صورت لزوم این کار را تکرار کنید اگر لکه ای باقی ماند، آن را با اسفنج آغشته به آب بزدایید این روش در مورد تمام پارچه ها مفید می باشد و می تواند در مورد مواد غیر قابل شست و شو استفاده شود.
عرق کردن:
اگر مواد ناشی از عرق بر روی پارچه بمانند، الیاف پارچه را کم دوام کرده و رنگ آن را تغییر می دهند تا جایی که ممکن است به سرعت این لکه ها را بشویید، از آب گرم حاوی یک پاک کننده استفاده کنید. اگر رنگ پارچه بر اثر عرق تغییر کرده است، گاهی اوقات می توان آن را به حالت اولیه اش باز گرداند.
روی لکه های تازه را اسفنج آغشته به آمونیاک بکشید یا آنکه آنها را در مقابل بخار متصاعد شده از بطری حاوی آمونیاک قرار دهید. بر روی لکه های قدیمی هم سرکه بکشید اگر پس از خشک شدن پارچه، لکه های روغنی باقی مانده بود، آن ها را با اسفنج آغشته به مایع تمیز کننده پاک کنید. مایعات تمیز کننده به تنهایی قادر به زدودن لکه های عرق نیستند، آنها را باید در آب حل کرد.
اگر پس از شست و شوی لباس بوی عرق از بین نرفته بود، آن را به مدت یک ساعت یا بیشتر در محلول آب گرم که حاوی سه یا چهار قاشق غذاخوری نمک به ازای هر لیتر آب است. بخیسانید همواره قبل از اتو زدن لباس، لکه های عرق را بزدایید اتو زدن این لکه ها، پارچه را کم دوام می کند.
لکه تخم مرغ:
برای پاک کردن لکه تازه تخم مرغ، محل لکه را با آب سرد بشویید و برای اثر لکه تخم مرغ بر روی پارچه، با آب ولرم و صابون محل لکه را شست و شو دهید و سپس با الکل و محلول رقیق آمونیاک، اثر لکه را برطرف کنید.
جوهر خودکار:
برخی از جوهرهای خودکار با شست و شو پاک می شوند در صورتی که بقیه با شست و شو باقی می مانند. ابتدا بر روی یک پارچه مشابه نشانه ای بگذارید اگر لکه با شست و شو پاک نشد، ملزم به استفاده از «استون» یا «آمیل آستات» هستید در مورد پارچه های استات، آرنل، وینیل و ورل، آمیل استات خالص ( از نظر شیمیایی ) استفاده کنید لکه را چند بار اسفنج بکشید در مورد لکه های سنگین، ابتدا از حلال، سپس آب و بعد از یک سفید کننده استفاده کنید، این کار را تا جایی که لازم باشد انجام دهید.
چسب و سریش:
روی لکه های ناشی از چسب پلاستیک را فوراً مایع پاک کننده بکشید و بشویید اگر چسب پلاستیک سفت شود، ممکن است نتوانید آن را پاک کنید، اما در مورد مواد مقاوم، آن ها را در سرکه داغ یا اسید استیک بخیسانید و آن ها را تا نزدیک نقطه جوششان نگه دارید تا وقتی که چسب حل شود این کار ممکن است 15 دقیقه یا بیشتر طول بکشد در آخر پارچه را آبکشی کنید. برای لعاب ها و دیگر چسب ها به جای آب سرد از آب داغ استفاده کنید و لکه ها را در آب سرد بخیسانید.
مواد آرایشی
لكه را خیس كرده و ماده پاک كننده ای را بطور مستقیم بر روی آن بریزید پارچه را خوب چنگ زده تا لكه از بین برود سپس خوب آبكشی نمائید . در صورت لزوم عملیات موفق نبود مقداری مایع پاك كننده بر روی آن ریخته و بگذارید مدتی بماند سپس پارچه را با آب داغ شستشو دهید.
قهوه و چای
پارچه را فوری با آب سرد بشوئید یا آنرا بدمت 30 دقیقه یا بیشتر در آب سرد خیس كنید مقداری ماده پاك كننده روی لكه باقیمانده ریخته و با آب آنرا شستشو دهید . اگر لكه از بین نرفت از مواد سفید كننده ای چون آب ژاول پر برات سدیم یا آب اكسیژنه استفاده كنید پارچه را با آب داغ شستشو دهید.
زنگ زدگی و زردی ناشی از اتو
از مواد زنگ زدا ( محتوی اسید اگزالیک ) كه در كارخانه های نساجی مورد مصرف است استفاده كنید با توجه به نحوه تولید پارچه آنرا در محلولی كه محتوی 4 قاشق چای خوری جوهر غوره و آب قرار داده بجوشانید سپس پارچه را در آبی كه در حال جوش است قرار داده یک دانه لیمو را آب گرفته با مقداری نمک در آب بریزید سپس پارچه را در آفتاب پهن كرده و بار دیگر در محل لكه آب لیمو بریزید و بگذارید خشک شود پارچه را خوب آبكشی كنید و در صورت لزوم عملیات را تكرار كنید
شرایط ثبت نام کادر خدماتی قرارداد معین در خراسان رضوی اعلام شد.
به گزارش روابط عمومی آموزش و پرورش خراسان رضوی : علی سعیدیان رئیس اداره امور اداری و تشکیلات آموزش و پرورش خراسان رضوی از جذب نیروی قرارداد کار معین در استان خبر داد.
وی گفت: آموزش و پرورش خراسان رضوی جهت تأمین نیروی خدمتگزار و سرایدار واحدهای آموزشی استان ، نیروی واجدالشرایط مرد به صورت قرارداد معین جذب می کند.
سعیدیان افزود: داوطلبانی که متأهل و بومی هستند جهت ثبت نام به آدرس سایت www.razaviedu.irحداکثر تا تاریخ 2 اردیبهشت ماه مراجعه کنند.5
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد.
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد............ فریاد زد: '' خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟''
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم..........
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.
فرزند شهيد سپهبد صياد شيرازي در گفتگويي مشروح كه با هدف بررسي زاويه ديگر از ترور وي و همچنين ويژگيهاي برجسته شخصيتي اين شهيد صورت گرفت، موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داد.
* شب قبل از ترور چه مسائلي بين شهيد صياد شيرازي و خانواده گذشت؟
در آن سال من سوم دبيرستان بودم و شب شهادت ايشان شب امتحان درسي بنده هم بود و براي استفاده از محضر ايشان و طرح مسائل درسي خود به ايشان مراجعه کردم چراکه ايشان بر رياضيات و زبان انگليسي تسلط کاملي را داشتند.
ايشان هم تازه از سفر مشهد مقدس و زيارت امام رضا (ع) و ديدار با والده برگشته بودند و روحيه معنوي قوي هم در وجودشان بود و اين روحيه معنوي را به فضاي خانواده نيز انتقال داده بودند و نه تنها در شب شهادتشان بلکه هميشه با خانواده مهربان و با محبت بودند.
* صحبت خاصي در آن شب با خانواده نداشتند؟
به خود بنده بيشتر توصيه ايشان پرداختن به درس و علم بود تا مسائل علمي خود را با توجه بيشتري پيگيري کنم و حتما با ديگر اعضاي خانواده نيز به طور حتم مباحثي را مطرح کردهاند.
* در صبح روز ترور شما در اون صحنه حاضر بوديد، واقعه ترور ايشان چگونه بود؟
در روز ترور من و برادرم براي رفتن به مدرسه آماده شده بوديم و قرار بود که پدرم ما را به مدرسه برسانند. بنده کمي زودتر وارد
اعضاى هشت نفره يك خانواده قزوينى ادعا مى كنند كه از ۱۱ماه پيش يك بچه جن با آنان در ارتباط است ومى توانند به وسيله او از آنچه در آينده روى مى دهد مطلع شوند. فرزندان اين خانواده پس از دوستى و آشنايى با اين بچه جن دچار مشكلات شديد روحى و روانى شده اند.
سیستم باربری در چین را می توان جالب، ابتکاری و حتی خلاقانه نامید. زن یا مرد تفاوتی نمی کند و هر یک از آنها را در این حرفه می توان یک استاد نامید. آلن دولورم (Alain Delorme)، عکاس فرانسوی با گشت و گذاری در شانگهای چین در هنگام طول اقامتش در آنجا، ما را با این سیستم باربری آشنا می کند. عکس های او گویا بوده و قضاوت به عهده شماست. البته در پایان گزارش آلن دولورم آمده که برای تهیه این مجموعه دیدنی تا اندازهای هم از روتوش استفاده کرده ولی باید گفت که کارش هنرمندانه بوده است.
این لامپ را با یک نگاه روشن کنید !!! برای 30 ثانیه به حباب سیاه لامپ خیره شوید سپس ناگهان نگاهتان را به قسمت سفید مانیتور یا یک صفحه سفید دیگر بیاندازید و پلک بزنید یک لامپ نورانی را جلو چشمان خود می بینید.
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار
داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار
دارم ...
هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت
داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی
گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا
باهام حرف بزنه گریه میکنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر
بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم
میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا
دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم
.اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات
قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما
باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت
سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه
زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های
عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند
.دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب
فرو رفت
ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخطبع در تاریخ جهان لقب دادهاند. چرا که در میان ملتها کمتر نماد بذلهگویی و شوخطبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. با آنکه....
ملانصرالدین کیست و در چه زمانی میزیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملتهاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکولورشناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است. ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخطبع در تاریخ جهان لقب دادهاند. چرا که در میان ملتها کمتر نماد بذلهگویی و شوخطبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی میخواند و عنوان و لقب متفاوتی به او میدهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر میگردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانهاش به دلها مینشیند.
ملانصرالدین کیست و در چه زمانی میزیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملتهاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکولورشناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است.
در روایتهای عامیانه ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ دانستهاند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم
ما اعتقاد به نحس بودن عدد سیزده عقیدهای خرافی است كه در ایران و بسیاری كشورهای جهان دیده میشود. ابوریحان بیرونی در كتاب «آثارالباقیه» نه تنها اشارهای به نحسی سیزده ندارد، بلكه آن را از روزهای سعد و فرخنده به شمارمی آوردادامه. . .
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین